|
. 1 |
|
. 2 |
|
. 3 |
|
. 4 |
|
. 5 |
ِ و ذَكِّرْهُم بِأيّامِ اللّه |
ادامه مطلب...
نصوص امامت در قرآن
با توجه دلائل متقن، راه تعیین امام منحصر در «نص» است. به این ترتیب، امام را خدا تعیین نموده و پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ معرفی كرده است. البته پس از اثبات نخستین امام، امامان دیگر، هم با معرفی پیامبر تعیین میشوند، و هم با معرفی امام پیشین. اكنون باید ببینیم نصوص امامت كدامند؟
این نصوص دو دستهاند:
1. نصوص قرآنی و آیات امامت
2. نصوص روایی و احادیث امامت
در این درس نصوص قرآنی امامت را مورد بررسی قرار میدهیم:
آیه ولایت
«إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ».[1]
ولی شما فقط خدا و رسول خدا و كسانیاند كه ایمان آوردند و اقامه نماز كردند و در حال ركوع زكات دادند.
تفسیر آیه
1. كلمه «اِنَّمَا» بر تخصیص دلالت میكند. یعنی ولایت بر مسلمانان مخصوص خدا، و پیامبر خدا و مؤمنانی است كه در آیه توصیف شدهاند. زمخشری در این زمینه نگاشته است:
«وَ مَعْنَی اِنَّمَا وُجُوبُ اِخْتِصَاصِهِمْ بِالْمَولَاهِ».[2]
معنای «انما» این است كه موالات مخصوص آنها (كسانی كه در آیه ذكر شدهاند) میباشد.
2. در مورد این كه مقصود از ولایت چیست، دو دیدگاه وجود دارد. علمای اهل سنت آن را به معنای محبت و نصرت، و علمای شیعه آن را به معنای زعامت و رهبری دانستهاند.
3. دلیل قول شیعه این است كه اولاً: ولایت به معنای محبت و نصرت به پیامبر و عدهای از مؤمنین اختصاص ندارد، بلكه امری عمومی است. یعنی همه مؤمنین باید دوستدار و یاور یكدیگر باشند، چنانكه قرآن كریم میفرماید:
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ».[3]
ثانیاً: روایات بسیاری از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده كه آیه در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است، آنگاه كه فقیری وارد مسجد شد واز مردم كمك خواست، و كسی به او كمك نكرد، علی ـ علیه السلام ـ كه در حال ركوع بود، با دست خود به او اشاره كرد و انگشتر خویش را به او داد، سپس آیه یاد شده، بر پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شد.[4]
4. دلیل قول اهل سنت این است كه این آیه بین آیاتی واقع شده است كه مسلمانان را از ولایت اهل كتاب نهی كرده است. بنابراین، سیاق آیات قرینه است بر این كه مقصود از ولایت در آیه مورد بحث نیز محبت و نصرت میباشد.
لیكن این استدلال صحیح نیست، زیرا قرینه سیاق دلیل ظنّی است نه قطعی، و دلیل ظنی در جایی قابل استناد است كه دلیلی بر خلاف آن نباشد. در اینجا نیز و آن چه در اثبات قول نخست گفته شد، با قرینه سیاق مخالف است، بنابراین، در این صورت نمیتوان به آن استناد كرد.
پرسش
اگر آیه در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است، چرا عبارت جمع «الذین آمنوا» به كار رفته است؟
پاسخ
به كار بردن لفظ جمع در مورد یك فرد به قصد تعظیم و تكریم و در كلام عرب و غیر آن رایج است.[5] نیز ممكن است حكمت آن تشویق مؤمنان به انفاق در راه خدا باشد، كه حتی در حال نماز نیز از آن غفلت نكنند.[6]
پرسش
چگونه امام علی ـ علیه السلام ـ متوجه فقیر شد، با اینكه در حال خواندن نماز بود و آن حضرت در حال نماز جز به خدا به چیز دیگری توجه نمیكرد، چنانكه نقل شده است، تیری به پایش رفته بود و او طاقت تحمل درد جراحی آن را نداشت، تا این كه در حال نماز آن را از پای او بیرون آوردند؟!
پاسخ
توجه به فقیر و صدقه دادن به او كاری پسندیده و عبادت است، و خود نوعی توجه به خدا است. بنابراین، مایه عیب و نقص نخواهد بود. آن چه شایسته مقام اولیای الهی نیست، منصرف شدن از خدا به غیر خداوند است. و اصولاً ممكن است این كار به خواست خداوند انجام شده تا هم اهمیت انفاق نشان داده شود، و هم زمینهای برای نزول آیه ولایت فراهم گردد.
آیه تبلیغ
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ».[7]
ای پیامبر آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است را ابلاغ كن، اگر این كار را انجام ندهی، رسالت خدا را ابلاغ نكردهای، و خدا تو را از خطر مردم حفظ میكند، به درستی كه خدا كافران را هدایت نمیكند.
تفسیر آیه
مفاد این آیه شریفه آن است كه دستوری از جانب خدا بر پیامبر نازل شده بود، و پیامبر از ابلاغ آن بیمناك بود، ولی خداوند با تأكید خاصی او را به ابلاغ آن فرمان داد و مطمئن ساخت كه در این راه خطری متوجه او نخواهد بود. و اینكه این دستور به قدری اهمیت دارد كه تبلیغ نكردن آن به منزله تبلیغ نكردن اصل رسالت است:
«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»
بدیهی است پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هیچ گاه به خاطر ترس از جان خود در تبلیغ رسالت الهی كوتاهی نكرده است. بنابراین، ترس او از این جهت نبوده است، آنچه در اینجا به نظر درست میآید این است كه این دستور در برگیرنده حكمی بوده كه ممكن بود به شأن و موقعیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در اذهان عدهای از مسلمانان صدمه وارد كند، یعنی مشتمل بر حكمی بوده است كه در ظاهر امر در برگیرنده نفع شخصی یا قومی برای آن حضرت بوده است.
این حكم به قرینه روایات بسیار كه در شأن نزول آیه وارد شده است، همان ولایت و رهبری علی ـ علیه السلام ـ بوده است؛ زیرا در روایات شأن نزول آمده است كه این آیه در جریان غدیرخم نازل شده است. از اینرو، ابلاغ این حكم میتوانست این ذهنیت را برای برخی از مسلمانان ایجاد كند كه پیامبر نیز مانند فرمانروایان بشر است كه بستگان خود را به عنوآنجانشین خویش تعیین میكنند، به ویژه آنكه در میان مسلمانان عده زیادی افراد منافق وجود داشتند كه از چنین فرصتهایی، بهترین بهرهبرداری را به نفع مقاصد خود مینمودند.
از سوی دیگر، وجود یك رهبر لایق و با كفایت برای حفظ اسلام بسیار مهم و تعیین كننده، و عدم وجود آن برای اسلام خطرساز است، از اینرو، نفی ابلاغ رسالت به خاطر ابلاغ نكردن آن كاملاً استوار و حساب شده است.[8]
بنابراین، با توجه به قراین زیر به دست میآید كه حكم مورد نظر در این آیه، همان ولایت و امامت علی ـ علیه السلام ـ است:
1. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از ابلاغ این حكم بیمناك بوده است، و ترس آن حضرت مربوط به مقام رسالت بوده است، نه خطر جانی و مانند آن.
2. علی ـ علیه السلام ـ پسر عمو و داماد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود، و تعیین او به عنوان رهبر اسلامی پس از پیامبر میتوانست این ذهنیت را ایجاد كند كه مقام نبوت همانند مقام سلطنت و فرمانروایی معهود در میان بشر است.
3. در میان مسلمانان افراد منافقی بودند كه از هر فرصتی برای رسیدن به مقاصد شوم خود استفاده میكردند.
4. نقش رهبری لایق در حفظ اسلام، دستآورد رسالت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و بسیار تعیین كننده است. بنابراین، به جا است كه عدم ابلاغ آن با عدم ابلاغ اصل رسالت یكسان دانسته شود.
5. روایات بسیاری وارد شده است كه آیه در جریان غدیرخم و در رابطه با مسئله ولایت وامامت علی ـ علیه السلام ـ نازل گردیده است.[9]
آیه اكمال دین و یأس كافرین
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً».[10]
امروز كافران از دین شما ناامید شدند پس از آنان نترسید بلكه از من بترسید، امروز دین شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و از اسلام به عنوان یك دین برای شما راضی شدم.
این آیه كریمه تصریح دارد بر این كه در تاریخ اسلام و در عصر رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روزی بوده كه در آن واقعهای رخ داده است كه چند ویژگی داشته است:
1. كافران از اینكه بتوانند دین اسلام را از بین ببرند ناامید شدند.
2. در این صورت، مسلمانان نباید ازناحیه خطر كافران بر دین اسلام بیمناك باشند، بلكه باید از سنن و قوانین الهی بیمناك باشند، كه چه بسا رعایت نكردن آنها به دین آنان صدمه وارد نماید.
3. در آن روز دین، كامل گردید.
4. نعمت الهی بر مسلمانان به مرحله نهایی رسید.
5. دین اسلام با آن قانون و دستور ویژه، مورد رضایت خداوند قرار گرفت.
اكنون باید دید آن روز چه روزی بوده؟ و دستوری كه در آن روز از جانب خدا بر پیامبر نازل گردیده و آن حضرت آن را به مسلمانان ابلاغ كرده چه بوده است كه این همه آثار مهم را به دنبال داشته است؟
از مراجعه به قرآن كریم و تاریخ اسلام به دست میآید كه كافران با ترفندهای مختلف با پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مخالفت و مبارزه نمودند، ـ گاهی از راه تطمیع، گاهی با طرح نقشه كشتن ناگهانی پیامبر، و بالاخره از راه جنگهای مختلف ـ ولی نتیجهای نگرفتند، و آخرین نقطه امید آنها این بود كه چون پیامبر فرزند پسر ندارد. بنابراین، پس از آنكه وفات كرد كسی كه مطابق سنتهای رایج بشری و نیز سنن جاهلیت بتواند جانشین او شود، وجود ندارد. در این صورت آنان خواهند توانست به اهداف خود دست یابند.
بنابراین، آن چه میتوانست آنان را ناامید كند تعیین جانشینی لایق و باكفایت از جانب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود، از اینرو باید گفت: روز موردنظر در آیه شریفه، همان روز غدیرخم است كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ولایت و امامت علی ـ علیه السلام ـ را در میان جمع عظیمی از مسلمانان اعلان كرد، چنانكه روایات فراوانی در مورد شأن نزول آیه در رابطه با جریان غدیرخم وارد شده است.
و از طرفی در آن تاریخ (ذیحجه سال دهم هجری) همه یا اكثریت برنامههای اسلامی در زمینههای عبادت و مسایل گوناگون زندگی فردی و اجتماعی بیان شده بود، و از نظر قانونگذاری نقصان و كاستی وجود نداشت، بلكه نقصان آن از نظر رهبری لایق و باكفایت بود كه بتواند پس از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ راه او را ادامه دهد، و قوانین اسلامی را به خوبی اجرا نماید. و این كاستی با نصب علی ـ علیه السلام ـ به امامت، جبران، و دین تكمیل گردید، و بدیهی است كه چنین دینی مورد رضایت خداوند میباشد. امامت علی ـ علیه السلام ـ اگر چه پیش از آن برای مسلمانان در مدینه و حوالی آن بیان شده بود، ولی در یك مراسم رسمی و در میان آن انبوه جمعیت از شهرهای مختلف دنیای اسلام اعلان نشده بود و بسیار بهتر بود كه در میان چنین جمعیتی دوباره اعلان گردد.
اما این كه چرا مسلمانان باید نسبت به دین خود از خدا بترسند، برای آن است كه یكی از سنتهای الهی این است كه هر نعمتی را كه به بندگان خود میدهد، در صورت كفران نعمت و ناسپاسی از آنان میگیرد، چنانكه میفرماید:
«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَهً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».[11]
بر این پایه، اكنون كه خدا نعمت خود را از طریق ولایت بر مسلمانان تمام نموده است، به آنان هشدار میدهد كه مبادا نسبت به این نعمت بزرگ ناسپاسی كنند؛ چرا كه در آن صورت گرفتار عذاب سخت الهی خواهند شد، و از سعادت ابدی محروم خواهند گردید. چنانكه میفرماید:
«وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ».[12]
ـ نصوص امامت در سنت
در درس گذشته برخی از نصوص امامت در قرآن كریم را بررسی كردیم، در این درس به بررسی پارهای از نصوص امامت در سنت میپردازیم.
حدیث غدیر
پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سال دهم هجرت، آهنگ سفر حج نمود و تصمیم خود را به مسلمانان مدینه و شهرهای دیگر اعلان كرد، از اینرو، جمعیت بسیاری عازم حج شدند. مورخان تعداد كسانی را كه از مدینه، آن حضرت را به سوی مكه همراهی كردند، مختلف نقل كردهاند، كمترین عدد نود هزار نفر.[13]
پس از انجام مراسح حج، پیامبر با مسلمانان مكه را ترك گفتند و روز هجدهم ذیحجه به غدیرخم رسیدند، آنجا نقطهای بود كه راه مدینه از راههای شهرهای دیگر چون عراق و مصر جدا میشد. پیامبر دستور دارد تا كاروان زایران خانه خدا همانجا توقف كنند. وقتی همه جمع شدند، نماز ظهر را به جماعت به جای آوردند، آنگاه پیامبر در میان جمعیت بر منبری كه از جهاز شترها ساخته بود، ایستاد و خطبهای را ایراد كرد،آنگاه فرمود: آیا صدای مرا میشنوید. گفتند: آری.
پیامبر فرمود: من پیشاپیش شما در كنار حوض (كوثر در قیامت) قرار خواهم گرفت، و شما بر من وارد خواهید شد، پس بیاندیشید كه پس از من با ثقلین چگونه رفتار خواهید كرد؟
در این هنگام از میان جمعیت ندایی برخاست كه «ثقلین» چیستند؟
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پاسخ داد: یكی، ثقل بزرگتر یعنی قرآن است؛ و دیگری ثقل، كوچكتر یعنی عترت و خاندان من میباشند. خداوند به من خبر داده است كه آن دو از یكدیگر جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض نزد من آیند، پس بر آنان پیشی نگیرید و از آنان فاصله نگیرید كه هلاك خواهید شد.
آنگاه دست علی ـ علیه السلام ـ را گرفت و به اندازهای بالا برد كه زیر بغل هر دو نمایان شد، و همه حاضران او را شناختند، پس گفت: ای مردم، چه كسی بر مؤمنین از خود آنان سزاوارتر است؟
گفتند: خدا و پیامبرش داناترند.
پیامبر فرمود: خدا، مولای من و من مولای مؤمنین هستم و بر آنان از خودشان سزاوارترم. سپس سه یا چهار بار این جمله را تكرار نمود:
«مَنْ كُنْتُ مَولَاهُ فَعَلِیٌّ مُوْلاهُ»
هر كس من مولای او هستم، علی ـ علیه السلام ـ مولای او است.
آنگاه در حق او و دوستان و یاران او دعا كرد، و هنوز جمعیت متفرق نشده بود كه جبرئیل بر پیامبر نازل شد و آیه «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ...» را بر او تلاوت كرد، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر این نعمت بزرگ الهی تكبیر گفت، و مؤمنین پیشاپیشِ همه ابوبكر و عمر، منصب ولایت را به علی ـ علیه السلام ـ تبریك گفتند.
سند و مفاد حدیث
حدیث غدیر از احادیث متواتر است و پیش از صد نفر از بزرگان صحابه آن را روایت كردهاند، و از نظر سند تردیدی در آن نیست، آن چه مورد اختلاف شیعه و اهل سنت است، معنای ولایت در حدیث است:
1. اهل سنت آن را به ولایت نصرت و محبت تفسیر كردهاند.[14]
2. شیعه آن را ولایت زعامت و رهبری میدانند.
علمای شیعه دلایل و شواهد بسیار بر اثبات مدعای خود ذكر نمودهاند كه برخی را یادآور میشویم:
قرینه اول: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قبل از این كه ولایت علی ـ علیه السلام ـ را مطرح كند، مسئله ولایت خود بر مؤمنین و این مطلب را كه او بر آنان از خودشان برتر است بیان نمود، و این میرساند كه مقصود از ولایت امامت و رهبری است.
قرینه دوم: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قبل از بیان ولایت علی ـ علیه السلام ـ از مرگ قریب الوقوع خود خبر داد. این نكته بیانگر آن است كه مسئله ولایت علی ـ علیه السلام ـ مربوط به پس از وفات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است، و آن چیزی جز امامت و رهبری نخواهد بود.
قرینه سوم: پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ قبل از مطرح كردن ولایت علی ـ علیه السلام ـ از حاضران خواست تا به توحید، رسالت و معاد شهادت دهند، و این نكته نشانگر آن است كه ولایت امری است كه در ردیف اصول اعتقادی یاد شده قرار دارد، یعنی در حقیقت در امتداد رسالت و نبوت است.
قرینه چهارم: پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در پایان بر اینكه خدا با ولایت علی ـ علیه السلام ـ دین را كامل و نعمت خود را بر مسلمانان تمام كرده و از دین آنان راضی گردیده است، تكبیر گفت.
بدیهی است ولایت علی ـ علیه السلام ـ آنگاه چنین جایگاه مهمی را دارد كه به معنای امامت و رهبری باشد، یعنی چیزی كه در حقیقت علی مبقیه اسلام است.
قرینه پنجم: متوقف ساختن كاروان حج در هوای بسیار گرم و شرایط طاقتفرسا، برای درخواست یك مطلب عادی و روشن، كاری حكیمانه و متناسب با مقام پیامبر بزرگوار اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیست، كاری كه اگر از یك فرد عادی سر زند، نزد عاقلان مستحق ملامت و نكوهش است، تا چه رسد به پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه عقل كل بوده است. بنابراین، معنای معقول ولایت با در نظر گرفتن آن شرایط و حالات، چیزی جز امامت و رهبری نخواهد بود.
قرینه ششم: تهنیت و تبریك گفتن مؤمنان ـ و پیش از همه ابوبكر و عمر ـ خود دلیل روشن دیگری بر این است كه مقصود از ولایت صرفاً نصرت و دوستی نبوده است؛ زیرا بیان این مطلب كه علی ـ علیه السلام ـ دوست و یاور مسلمانان است، چیزی نبود كه به آن حضرت اختصاص داشته و در خور تبریك گفتن باشد، در حالی كه امامت و رهبری مقامی ویژه و فوقالعاده است، و جا دارد به كسی كه توسط پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به این مقام نایل گردد، تبریك و تهنیت گفته شود.
قرینه هفتم: محدثان و مفسران نقل كردهاند كه فردی به نام «حارث بن نعمان» پس از آنكه از جریان غدیرخم و نصب علی ـ علیه السلام ـ به مقام ولایت آگاه شد، نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و گفت: از ما خواستی تا به یگانگی خدا و رسالت تو شهادت دهیم، و ما را به جهاد، حج، نماز، روزه و زكات دستور دادی و ماهمه را پذیرفتیم، ولی تو به اینها راضی نشدی تا اینكه این جوان را ولی ما قرار دادی، آیا این كار به رأی تو انجام گرفته یا دستور خدا چنین بوده است؟
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: سوگند به خدای یكتا، كه این كار طبق دستور خدا انجام گرفته است.
حارث بن نعمان روی برتافت و دست به آسمان بلند كرد و گفت: خدایا، اگر این كار به امر تو بوده است هم اكنون عذابی بر من فرو فرست، ناگهان سنگی بر فرق او فرود آمد و در دم هلاك شد، و در این هنگام آیه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»[15] نازل شد.[16]
حدیث منزلت
محدثان و مورخان نقل كردهاند كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در موارد مختلف، از جمله در جریان غزوه تبوك، خطاب به علی ـ علیه السلام ـ فرمود:
«انت مِنی بمنزله هارون مِن موسی اِلا اَنهْ لا نبی بعدی».
نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی ـ علیهما السلام ـ است با این تفاوت كه پس از من پیامبری نخواهد بود.
سند و مفاد حدیث
اینروایت نیز از روایات متواتر است،[17] و از نظر اعتبارِ سند قابل تردید نیست، بلكه سخن در مفاد آن است:
1. از نظر اهل سنت مقصود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیان علاقمندی خاص خود به علی ـ علیه السلام ـ بوده است، و اینكه او نزدیكترین و محبوبترین افراد نزد اوست، همانگونه كه هارون ـ علیه السلام ـ از نزدیكترین و محبوبترین افراد نزد حضرت موسی ـ علیه السلام ـ بود.
2. از نظر شیعه مقصود مقام وصایت و جانشینی است، یعنی همانگونه كه هارون هنگام رفتن موسی به میقات، جانشین او گردید، و اگر پس از موسی ـ علیه السلام ـ نیز زنده میماند، رهبری قوم او را برعهده میداشت، علی ـ علیه السلام ـ نیز جانشین پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ است، چنانكه در غزوه تبوك نیز او را جانشین خود ساخت و كارهای خود را به او سپرد.
استدلال شیعه در وجه دلالت این حدیث بر جانشینی علی ـ علیه السلام ـ این است كه قرآن كریم یادآور میشود كه حضرت موسی ـ علیه السلام ـ از خداوند درخواست نمود كه برادرش هارون را وزیر و پشتیبان، و در امر رهبری وی را با او شریك نماید، چنانكه میفرماید:
«وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِكْهُ فِی أَمْرِی».[18]
و خداوند درخواست او را برآورده ساخت، چنانكه میفرماید:
«قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَكَ یا مُوسی».[19]
و در جای دیگر درباره جانشینی هارون برای موسی ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی».[20]
بدیهی است اگر موسی ـ علیه السلام ـ بار دیگر نیز به میقات و یا به مسافرت میرفت، نیازی نبود كه در مورد خلافت و جانشینی هارون ـ علیه السلام ـ سخنی بگوید، نصب وی به خلافت در نوبت پیشین بر جانشینی او در نوبتهای بعد دلالت میكرد، چنانكه اگر به فرض او پس از موسی ـ علیه السلام ـ زنده میماند نیز جانشین وی بود، و رهبریِ بنیاسرائیل را بر عهده داشت.
حدیث منزلت نیز همه منزلتهای هارون را برای علی ـ علیه السلام ـ اثبات كرده است، جز مسئله نبوت. بنابراین، دقت در این حدیث میرساند كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ با این بیآنجانشینی خود را در مسئله رهبری مسلمانان تعیین كرده است.
حدیث یوم الدار
وقتی آیه شریفه «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ».[21] بر پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شد، آن حضرت خویشاوندان خود را به منزل ابوطالب دعوت كرد. آنآنكه حدود چهل نفر بودند، در منزل ابوطالب گرد آمدند. پس از آنكه از آنان پذیرایی شد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روی به آنان كرد و گفت: ای فرزندان عبدالمطلب، در بین عرب هیچ جوانی بهتر از آن چه من برای شما آوردهام نیاورده است، زیرا من چیزی را آوردهام كه خیر دنیا و آخرت شما را در بردارد. خداوند مرا برانگیخته است تا شما را به سوی او فراخوانم. كدام یك از شما مرا در اینباره كمك میكند تا وصی و جانشین من باشد؟
آنان سكوت اختیار نمودند، در این هنگام علی ـ علیه السلام ـ برخاست و پشتیبانی خود را اعلان نمود، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: او وصی و جانشین من خواهد بود، پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت كنید.
سند و مفاد حدیث
علاوه بر محدثان شیعه، بسیاری از محدثان و مورخان اهل سنت نیز این حدیث را روایت كردهاند. شیخ سلیم بشری[22] میگوید: درباره رجال این حدیث بحث و بررسی كردم، همگی از ثقات و افراد مورد اعتمادند، و از طرق مختلف روایت شده است، بدین جهت به درستی آن ایمان دارم.[23]
دلالت این حدیث بر مسئله خلافت جای تردید نیست، زیرا بر آن تصریح نموده است، چیزی كه هست در اینجا دو احتمال وجود دارد كه لازم است مورد بررسی قرار گیرد.
1. خلافت مورد بحث در این حدیث، خلافت بر خویشاوندان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است، نه خلافت بر عموم مسلمانان؛ لیكن باید توجه داشت كه هر كس خلافت علی ـ علیه السلام ـ برخویشاوندان پیامبر را پذیرفته است، خلافت او را بر عموم مسلمانان نیز پذیرفته است، و هر كس خلافت خاصه را رد كرده، خلافت عامه را نیز رد كرده است. بنابراین، این احتمال، مخالف اجماع مسلمانان و مردود است. گذشته از این، ملاك خلافت خاصه و عامه یك چیز بیش نیست، از اینرو، تفكیك این دو از یكدیگر پذیرفته نیست.
2. آن چه در این حدیث آمده است،خلافت علی ـ علیه السلام ـ است، نه خلافت بلافصل او. و این با عقیده اهل سنت نیز سازگار است، زیرا آنان علی ـ علیه السلام ـ را چهارمین خلیفه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میدانند؛ لیكن باید توجه داشت كه این احتمال برخلاف ظاهر چنین خطابی است؛ چرا كه از نظر قواعد محاوره هرگاه فرمانروا یا رهبری، كسی را به عنوآنجانشین خود برگزیند مفاد آنجانشینی بلافصل است. و اگر مقصود غیر از آن باشد، باید قرینهای متصل یا منفصل اقامه كند، چنانكه مثلاً ابوبكر بر بلافصل بودن خلافت عمر تصریح نكرد، با این حال از نظر اهل سنت شكی در این كه مقصود جانشینی بلافصل بوده است، وجود ندارد.
دو اشكال و دو پاسخ
اشكال اول:
اگر این نصوص مربوط به خلافت و امامت علی ـ علیه السلام ـ میباشند، و به راستی پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن حضرت را به عنوآنجانشین خود تعیین كرده است، چرا خلفای سه گانه و جمعی از صحابه با آن مخالفت كردند.
به عبارت دیگر: پذیرفتن نظریه شیعه مستلزم این است كه جمع كثیری از صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با دستور او مخالفت كرده باشند، و چنین فرضیهای با آنچه تاریخ درباره وفاداری صحابه نسبت به پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ گزارش میدهد، سازگار نیست.
پاسخ
در پاسخ این اشكال دو نكته را یادآور میشویم:
1. به گواهی تاریخ عدهای از صحابه، علی ـ علیه السلام ـ را خلیفه بلافصل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میدانستند، و در آغاز نیز با خلافت ابوبكر مخالفت كردند.[24] هر چند به پیروی از امام علی ـ علیه السلام ـ بعداً روش مسالمت و سكوت را برگزیدند. این گروه افرادی چون سلمان، ابوذر، عمار و مقداد ـ رضوان الله تعالی علیهم ـ بودند كه از چهرههای برجسته صحابه به شمار میروند، و قطعاً نمیتوان رأی آنان را در این مسئله نادیده گرفت.
2. به گواهی تاریخ برخی از صحابه حتی در زمان خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از دستورات او سرپیچی میكردند. یكی از روشنترین موارد، آنجا بود كه با دستور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مبنی بر آوردن قلم و كاغذ برای اینكه مطلب بسیار مهمی را برای آنان بنویسد، و نیز مخالفت با دستور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به پیوستن به سپاه «اُسامه بن زید» را میتوان نام برد.[25] در مورد انگیزه این مخالفتها وجوهی گفته شده است. وجهی كه با مبانی اهل سنت نیز قابل قبول است همان است كه «امام شرفالدین» در پاسخ «شیخ بشری» بیان كرده و مورد قبول وی نیز واقع شده است، و آن این كه عدهای از صحابه در مواردی كه مربوط به امور عبادی از قبیل نماز، روزه و مسایلی از این قبیل بوده است، دستورات پیامبر را بدون چون و چرا اجرا میكردند؛ اما در امور مربوط به مسایل اجتماعی و سیاسی مانند جنگ و صلح، و رهبری، چنین اطاعت و انقیادی را بر خود لازم نمیدانستند بلكه به رأی و اجتهاد خود عمل میكردند.
در این مورد نیز رأی و اجتهاد آنان بر این بود كه چون علی ـ علیه السلام ـ در جنگها بسیاری از افراد قریش و مخالفان پیامبر را كشته است، ممكن است تعصبات جاهلی آنان را برانگیزد و از او اطاعت نكنند؛ و یا به خاطر این كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را بر دیگران برتری میداد، حسادت او را در دل داشته و رهبری او را خوش ندارند. و توجیهاتی از این قبیل.
البته روشن است كه این احتمالات ارزش علمی و عملی نداشته و از قبیل اجتهاد در مقابل نص است، ولی اگر بخواهیم مخالفت عدهای از صحابه را با نصوص امامت به گونهای توجیه كنیم كه با مبانی اهل سنت نیز سازگار باشد، این تنها راه است.
در هر حال، صحابه دارای مقام عصمت نبودهاند تا عمل آنان بر ما حجت شرعی باشد و به خاطر آن از نصوص قرآن و سنت كه حجت شرعی میباشند، دست برداریم.
اشكال دوم:
چرا علی ـ علیه السلام ـ برای گرفتن حق خود قیام نكرد؟ آیا او از جان خود بیمناك بوده است، در حالیكه این احتمال با توجه به شجاعت و دلاوریهای او در جنگهای صدر اسلام، مردود است؟!
پاسخ
امت اسلامی در آن زمان از چند جهت دچار مخاطره بود:
یكی، از جهت قدرتهای بزرگ خارجی چون روم و ایران، زیرا خطر آنها تا آنجا بود كه پیامبر در آخرین لحظات عمر مبارك خود سپاه اسامه را برای مقابله با حمله احتمالی سپاه روم گسیل داشت.
از سوی دیگر،خطر منافقین در داخل جامعه اسلامی یكپارچگی امت اسلامی را تهدید میكرد.
بدیهی است در چنین شرایطی اگر امام علی ـ علیه السلام ـ برای گرفتن حق خود قیام میكرد، آتش جنگ داخلی شعلهور میشد، و چه بسا كیان اسلام و قرآن صدمه جبران ناپذیر میدید.
از اینرو، امام علی ـ علیه السلام ـ امر مهم را فدای امر اهم كرد و راه مسالمت و سكوت را برگزید، تا در فرصت مناسب، حقیقت را بر مسلمانان روشن سازد، چنانكه خود آن حضرت بر این مطلب تصریح كرده است.[26]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مائده/ 55.
[2] . تفسیر كشاف، ج 1، ص 648.
[3] . توبه/ 72.
[4] . به تفسیر المیزان، ج 6، ص 20ـ16 و المراجعات، ص 161ـ160 رجوع شود.
[5] . مجمع البیان، ج 4ـ3، ص 211.
[6] . الكشاف، ج 1، ص 649.
[7] . مائده/ 67.
[8] . المیزان، ج 6، ص 52ـ45.
[9] . جهت آگاهی از روایات وارد در شأن نزول آیه به الغدیر، ج 1، ص 223ـ214 رجوع شود.
[10] . مائده/ 3.
[11] . انفال/ 53.
[12] . بقره/ 211. به المیزان، ج 6، ص 182ـ167 رجوع شود.
[13] . یكصد و چهارده هزار، یكصد و بیست هزار، یكصد و بیست و چهار هزار نیز نقل شده است، البته تعداد كسانی كه آن سال با آن حضرت به زیات خانه خدا آمده بودند، بیش از ارقام یاد شده است، زیرا علاوه بر مسلمانان مدینه، مسلمانان مكه، و نیز عدهای از یمن همراه با علی ـ علیه السلام ـ به حج آمده بودند.
[14] .تفسیر المنار، ج 6، ص 465.
[15] . معارج/ 1.
[16] .و علامه امینی نام سی نفر از بزرگان اهل سنت كه این واقعه را نقل كردهاند،ذكر نموده است، الغدیر، ج 1، ص 246ـ239.
[17] . جهت آگاهی از مصادر حدیث منزلت به كتاب المراجعات، امام شرفالدین عاملی، مراجعه شماره 28 و 30؛ و كتاب قادتنا تألیف آیت الله میلانی، ج 2، باب 27 رجوع شود.
[18] . طه/ 32ـ29.
[19] . طه/ 36.
[20] . اعراف/ 142.
[21] . شعراء/ 214.
[22] . وی از اساتید الازهر بوده است، و كتاب المراجعات نتیجه نوشتههایی است كه میان او و امام شرفالدین عاملی مبادله شده است.
[23] . المراجعات، مراجعه 23.
[24] . شیخ صدوق(ره)، نام دوازده تن از آنان را با احتجاجاتشان بر امامت علی ـ علیه السلام ـ در كتاب خصال نقل كرده است.
[25] . جهت آگاهی از مخالفتهایی كه از طرف برخی صحابه با پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در زمان حیات آن حضرت شده است به كتاب الاجتهاد و النص تألیف امام شرفالدین عاملی رجوع شود.
[26] نهج البلاغه، نامه 62.
علي رباني گلپايگاني- عقايد استدلالي، ج2
مهمتين علت پيدايش بيماري هاي قلبي- عروقي، تصلب شرايين مي باشد. تصلب شرايين سبب مي شود كه سرخرگ هاي گوناگوني كه به سمت هاي مختلف بدن خون ميرسانند، بهتدريج سخت و تنگ گردند و توانايي آنها براي انتقال اكسيژن و مواد غذايي به سلول هاي بدن كاهش يابد. عواملي هستند كه موجب سريعتر شدن تصلب شرايين مي گردند و در صورت وجود آنها احتمال پيدايش بيماري قلبي- عروقي افزايش پيدا مي كند. براي پيشگيري از پيدايش بيماريهاي قلبي- عروقي و مرگ و مير و ناتواني ناشي از آنها، بايد اين عوامل خطر را بشناسيد و به توصيههاي پزشكي توجه نماييد.
عوامل خطر براي بيماري هاي قلب و عروق عبارتنداز: سن بالا، جنس مذكر، سابقه خانوادگي بيماري قلبي زودرس، فشار خون بالا، افزايش چربي خون 0به ويژه كلسترول)، ديابت قندي، سيگار كشيدن، چاقي، كم تحركي (انجام ندادن فعاليت هاي بدني) و اختلال در انعقاد خون.
با توجه به اينكه ديابت از عوامل خطر بيماري هاي قلبي-عروقي است و معمولاٌ با عوامل خطر ديگر همراهي دارد (و گاهي شايد ايجاد كنندة آنها باشد)، مبتلايان به ديابت بايد بيش از ديگران مراقب سلامت قلب و عروق خود باشند. پژوهشهاي فراوان پزشكي نيز نشان داده اند كه عوامل خطر قلبي- عروقي در مبتلايان به ديابت نوع 2 شايعتر هستند.
بيماري هاي قلبي- عروقي را مي توان به سه گروه عمده تقسيم كرد:
• بيماري هاي كرونري قلب
• حوادث عروقي مغز
• بيماري رگهاي محيطي
بيماريهاي كرونري قلب
قلب يك پمپ عضلاني به اندازة مشت گره كرده انسان است كه در هر دقيقه به طور متوسط 60 تا 100 بار مي تپد و خون را در بدن به گردش در مي آورد. گردش خون سبب ميشود كه اكسيژن و مواد غذايي به اندام هاي بدن برسد و مواد زائد ناشي از فعاليت سلول ها نيز دفع گردد. عضله قلب هم از اين قاعده مستثني نيست و بايد خونرساني مناسب داشته باشد تا اين كار حياتي خود را به درستي انجام دهد. خونرساني به عضله قلب توسط رگ هايي موسوم به «سرخرگ هاي كرونر» صورت مي گيرد. رسيدن خون به قلب و ميزان فعاليت عضله قلب تا حدي مشابه وضعيت عرضه و تقاضا است؛ هرچه قلب فعاليت بيشتري داشته باشد (مثلاٌ هنگام فعالتهاي سنگين بدني يا اضطراب و تنش)، به خون بيشتري احتياج خواهد داشت. سرخرگهاي كرونر بايد بتوانند اين افزايش نياز را تأمين كنند و گرنه سلولهاي عضله قلب با مشكل روبرو خواهند شد.
تصلب شرايين و همچنين پيدايش لخته درون رگهاي كرونر سبب مي شود كه خونرساني به سلول هاي عضله قلب كاهش يابد. در نتيجة كمبود اكسيژن و مواد غذايي و انباشت مواد زائد در عضله قلب، دردي پديد مي آيد كه به «درد قلبي» يا «آنژين صدري» معروف است. اگر سرخرگ كرونر به طور كامل (به وسيله تنگي شديد يا لخته خون) بسته شود، سلولهاي قلبي مربوط به حوزه آن سرخرگ خواهند مرد كه به اين وضعيت «انفاركتوس قلبي» ميگويند. گاهي نيز در اثر اختلال شديد و گسترده در كاركرد عضله قلب، مرگ ناگهاني رخ مي دهد.
نشانههاي مهم بيماري قلبي
1- درد قفسه سينه: اين درد كوبنده يا فشارنده در ناحيه پشت جناغ سينه احساس مي شود و ممكن است به گردن، دستها، پشت و يا شكم هم انتشار يابد. آنژين صدري اغلب هنگام كارهاي بدني يا فشارهاي روحي و رواني كه فعاليت قلب افزايش پيدا مي كند، بروز مينمايد و معمولاٌ با استراحت يا مصرف نيتروگليسرين زيرزباني تسكين مي يابد. اگر درد با استراحت يا چندين دقيقه پس از مصرف قرص ير زباني بهبود نيافت و به ويژه اگر همراه با تنگي نفس، تهوع و تعرق شديد بود، ممكن است نشانه انفاركتوس قلبي باشد. به دليل اختلال در اعصاب محيطي، شدت نشانه هاي بيماري قلبي در افراد ديابتي ممكن است كمتر از ميزان مورد انتظار باشد (انفاركتوس بي سروصدا)؛ از اين رو شما كه به بيماري ديابت مبتلا هستيد بايد بيشتر متوجه چنين نشانه هايي باشيد و به موقع به پزشك مراجعه كنيد. البته به ياد داشته باشيد كه دردهاي قفسه سينه فقط نشانه بيماري قلبي نيستند و ممكن است مثلاٌ در اثر بيماري هاي گوارشي يا ريوي نيز پديد آيند.
2- تنگي نفس: احساس تنگي نفس مي تواند از نشانه هاي بيماري كرونري قلب باشد گرجه در بسياري از بيماري هاي تنفسي و... نيز اين حالت پديد مي آيد.
3- تپش قلب: در اين وضعيت، فرد به طور ناراحت كننده اي ضربان قلب خود را احساس ميكند. تپش قلب در حالت هاي اضطرابي و برخي بيماري هاي ديگر قلبي نيز ممكن است پديد آيد.
4- خير يا ادم: در مراحل پيشرفته تر بيماري قلبي (نارسايي قلب) كه كاركرد پمپ اشكال پيدا مي كند، مايع موجود در بافت هاي بدن (به ويژه بخشهاي پاييني بدن مثل قوزك پاها) به طور كامل تخليه نمي شود و در زير جلد انباشته مي گردد. البته خير يا ادم در نتيجه بيماري هاي واريسي پاها، بيماري كبد، اختلالات كليوي و... نيز ممكن است پديد آيد.
حوادث عروقي مغز (سكته مغزي)
هنگامي كه رگهاي تغذيه كننده مغز به شدت آسيب ببينند، خون به سلول هاي مغزي نميرسد و آنها دچار مرگ خواهند شد كه به اين حالت «انفاركتوس مغزي» ميگويند. سكته مغزي هم در اثر تنگي و بسته شدن رگ هاي مغز پديد مي آيد و هم به دنبال پاره شدن و خونريزي رگهاي مغز. مهم ترين عامل خطر براي حوادث عروقي مغز افزايش فشار خون (پرفشاري خون) است. خطر سكته مغزي در مبتلايان به ديابت كه فشار خون بالا هم دارند، دو برابر افرادي است كه تنها به پرفشاري خون دچار هستند. اين مسأله اهميت كنترل فشار خون در بيماري ديابت را آشكارتر مي سازد.
نشانه هاي حوادث عروقي مغز بسته به اينكه كدام قسمت مغز اختلال خونرساني پيدا كند، بسيار گوناگون هستند. كرختي يا ضعف حركتي شديد (فلج) در يك نيمه بدن و نابينايي يا تاري ديد زودگذر يك چشم از جمله نشانه هاي حوادث عروقي مغز مي باشند.
بيماري رگهاي محيطي
منظور از بيماري رگهاي محيطي بيماريهايي است كه عروق بيرون از قلب و مغز را گرفتار مي كنند. اين بيماريها معمولاٌ در نتيجه تنگ شدن رگهايي كه خون را به پاها و دستها ميرسانند، پديد مي آيند. كاهش خونرساني به پاها سبب دو نوع عارضه مي شود:
1- قنقار يا ياگانگرن: مرگ بافتي در اثر نرسيدن خون به اندامها كه در نهايت به قطع آن عضو مي انجامد.
2- لنگش متناوب: به علت تصلب شرايين خونرساني كنندة پاها، پس از مدتي راه رفتن درد شديدي معمولاٌ در عضلات پشت ساق پا به وجود ميآيد.
به طور كلي احتمال اينكه مبتلايان به ديابت نياز به قطع قسمتي از پاهايشان پيدا كنند، 15 تا 40 برابر جمعيت جامعه است. بنابراين پايبندي به توصيه هاي مربوط به پيشگيري از بيماريهاي قلبي- عروقي و نيز رعايت اصول مراقبت از پاها، براي افراد ديابتي بسيار اهميت دارد.
اصول پيشگيري از بيماري هاي قلب و عروق در افراد ديابتي
1- چربي (به ويژه كلسترول) خون خود را كاهش دهيد.
كلسترول كه نوعي چربي است، در پيدايش و گسترش تصلب شرايين نقش مهمي دارد زيرا مي تواند در ديوارة رگها رسوب كند و همراه با عوامل ديگر به تنگي و بسته شدن سرخرگها بينجامد.
كلسترول دونوع مهم دارد: يكي كلسترول «بد» (LDL) كه موجب بسته شدن رگها و بيماري قلبي-عروقي مي شود و دوم كلسترول «خوب» (HDL) كه كلسترول اضافي بدن را از بافتها خارج مي كند و خطر بيماري قلبي را مي كاهد. نوعي از كلسترول كه بايد غلظت كمي در خون داشته باشد، همان نوع «بد» يا LDL است.
شما مي توانيد با پرهيز از مصرف غذاهاي پرچربي و رعايت توصيه هاي پزشكتان، چربي خون خود را در سطح مناسب نگه داريد.
2- فشار خون خود را كنترل كنيد
فشار خون بالا افزون بر اينكه فشار بيشتري بر قلب وارد مي سازد و نياز آن به خون را افزايش مي دهد، روند تصلب شرايين را هم تسريع مي كند و سبب آسيب اندامهاي گوناگون بدن مي گردد.
3- وزن خود را به حد مناسب برسانيد
چاقي عامل خطر مهمي براي افزايش فشار خون است. همچنين چاقي يا اضافه وزن موجب افزايش مقاومت سلول هاي بدن نسبت به انسولين مي شود. شما بايد زير نظر يك پزشك يا متخصص تغذيه وزن بدنتان را به ميزان متناسب باقد، جنس و سن خود برسانيد.
4- سيگار نكشيد
استعمال دخانيات سبب افزايش ضربان قلب و در نتيجه كار قلب مي شود و فشار خون را هم بالا مي برد. همچنين سيگار بر اثر روي عوامل انعقادي و نيز غليظ كردن خون احتمال تشكيل لخته و بسته شدن سرخرگ ها را افزايش مي دهد. افزون براين، سيگار با اثر بر رگهاي كوچك، خونرساني به بخش هاي انتهايي اندام ها (به ويژه پاها) را مختل مي كند و اين عارضه در افراد ديابتي كه گرفتاري اعصاب محيطي نيز دارند، بسيار مهم است و خطر قطع عضو را باز هم افزايش مي دهد. اين آثار جداي از سرطان زايي سيگار است كه موجب ناتواني و مرگ خواهد شد. امروزه سيگار مهم ترين علت قابل پيشگيري سرطان بشمار مي آيد.
5-قند خون خود را كنترل كنيد
كنترل دقيق قند خون، هم به طور مستقيم و هم به طور غيرمستقيم، نقش مهمي در پيشگيري از بيماريهاي عروقي مي تواند داشته باشد.
6-فعاليت ورزشي منظم داشته باشيد
پژوهشهاي پزشكي نشان داده اند كه داشتن يك زندگي كم تحرك (از نظر بدني)، صرف نظر از عوامل خطر ديگر، احتمال ديابت، چاقي و بيماري كرونري قلب را افزايش مي دهد. پيادهروي، دوچرخه سواري، تنيس روي ميز، باغباني و دويدن آرام فعاليتهاي بدني هستند كه اثر مفيدي بر تندرستي شما خواهند داشت. توصيه مي شود كه روزانه 30 دقيقه به فعاليت بدني بپردازيد، مي توانيد اين ميزان فعاليت را در سه دوره 10 دقيقه اي (بافاصله) نيز انجام دهيد.
بیماری قند[۲]، مرض قند یا دیابت شیرین(به انگلیسی: یک اختلال مزمن متابولیک یا سوخت و سازی در بدن است که سرعت و توانایی بدن در استفاده و سوخت و ساز کامل قندها کاهش مییابد. از اینرو میزان قند خون افزایش مییابد. در تعریف سازمان بهداشت جهانی٬ دیابت یک بیماری است که در آن بدن یا دچار کمبود انسولین است یا انسولین تولیدی را به درستی مصرف نمیکند. انسولین یک هورمون است که برای تبدیل قند و نشاسته و کربوهیدرات به انرژی مورد نیاز در سلولهای بدن ضروری و مورد نیاز است. عوامل به وجود آورنده دیابت هنوز هم ناشناخته است البته عوامل ژنتیکی و چاقی و کمتحرکی نقش مهمی در ابتلای فرد به دیابت دارند. طبق نظر سازمان جهانی دیابت اندازهگیری قند خون جهت غربالگری توصیه میشود.[۳][۴]
محتویات[نهفتن] |
گونههای مرض قند [ویرایش]
- مرض قند نوع Ι (یا دیابت وابسته به انسولین )
- مرض قند نوع ΙΙ (یا دیابت غیر وابسته به انسولین )
- دیابت بارداری
دیابت نوع یک [ویرایش]
بدن مبتلایان به دیابت نوع یک که اغلب در سنین زیر ۳۰ سالگی نمایان میشود، توانایی تولید انسولین را ندارد و این امر موجب افزایش سطح قند خون میگردد. این امر به دلیل از دست رفتن سلولهای β جزایر لانگرهانسپانکراس اتفاق میافتد. دلیل اصلی از دست رفتن سلولهای β، حمله سلولهای لنفوسیت T به دلیل خودایمنی است که در بیشتر موارد بروز بیماری بدنبال ابتلا به یک بیماری ویروسی اتفاق میافتد. درمان به صورت تزریق انسولین و کنترل دائمی میزان قند خون میباشد. انسولین هورمونی است که راه را برای ورود گلوکز به سلولها باز میکند و در آنجا این مواد را میسوزاند. حدود ۵ تا ۱۰ درصد افراد دیابتی در امریکا که دیابت آنها به اثبات رسیده به این نوع دیابت مبتلا هستند. دیابت نوع یک در افراد زیر چهل سال و معمولا در کودکان بروز میکند. علائم دیابت نوع اول عبارتند از تشنگی بیش از حد، گرسنگی دایمی، تکرر ادرار (به خصوص در شب)، کاهش وزن ناگهانی، خستگی مفرط و تاری دید.
دیابت نوع دوم [ویرایش]
در مرض قند نوع دوم بدن فرد مبتلا انسولین تولید میکند و حتی ممکن است غلظت انسولین در خون از مقدار معمول آن نیز بیشتر باشد اما گیرندههای یاختهای فرد نسبت به انسولین مقاوم شده و در حقیقت نمیگذارند انسولین وارد سلولها شده و اعمال طبیعی خود را انجام دهد. در این حالت میتوان با درمان رژیمی و ورزش غلظت قند خون را کاهش داد. شیوع این نوع در حال ازدیاد است. مرض قند نوع دوم در افراد چاق دیده میشود و درصد شیوع این بیماری در زنان بیش از مردان است. به بیان دیگر این نوع دیابت ناشی از مقاومت بدن در برابر مصرف انسولین (شرایطی که بدن از استفاده صحیح انسولین خودداری میکند) و همچنین کمبود مقدار انسولین نیز وجود دارد. بسیاری از امریکاییهایی که به دیابت مبتلا هستند دیابتی از این نوع دارند.
دیابت بارداری [ویرایش]
دیابت بارداری مربوط به چند ماهه آخر دوران بارداری است و معمولاً سابقه خانوادگی در ابتلا به آن نقش دارد. کاهش مصرف کربوهیدراتها و محدود کردن دریافت قندهای خالص و افزایش تعداد وعدههای غذا و کاهش حجم وعدهها از جمله عوامل بهبود بخش میباشند. ناگفته پیداست که این نوع دیابت فقط در بانوان شیوع دارد. در واقع این دیابت مختص به دوران بارداری زنان است ولی حدود ۵ تا ۱۰٪ از این زنان فورا بعد از اینکه باردار شدند دیابت آنها به دیابت نوع دو تبدیل میشود.
تشخیص [ویرایش]
برای تشخیص دیابت یا در آستانه ابتلا به دیابت دو نوع تست انجام میگیرد که به نامهای فستینگ گلوکز پلاسما تست یا آزمایش قند ناشتاوتست تلورنس گلوکز بزاق معروفند. هر دو تست میتواند تشخیص دهد که آیا فرد به دیابت مبتلا هست یا در آستانه ابتلا به دیابت قرار دارد. مرکز دیابت امریکا تست GPF را پیشنهاد میکند چرا که این تست آسانتر کم هزینه و سریع میباشد. با انجام این تست اگر سطح گلوکز خون افراد بین ۱۰۰ تا ۱۲۵ ld/g m باشد فرد در آستانه ابتلا به دیابت است و اگر سطح گلوکز خون ۱۲۶ و بالاتر باشد فرد مبتلا به دیابت است. ولی در تست TTGO سطح گلوکز خون افراد بعد از روزه بودن و سپس اینکه فرد بعد از ۲ ساعت یک آشامیدنی که مقدار گلوکز فراوان را دارا است مینوشد و بعد از آن اگر سطح گلوکز خون افراد بعد از ۲ ساعت بعد از نوشیدن نوشیدنی ۱۴۰ تا ld/ gm۱۹۹ باشد فرد در آستانه ابتلا به دیابت قرار دارد و اگر سطح گلوکز خون ۲۰۰ و بالاتر باشد فرد مبتلا به دیابت است.
دیابت اولیه یا در آستانه ابتلا به دیابت [ویرایش]
حالتی است که در آن سطح گلوکز خون افراد بالاتر از حد نرمال بوده ولی مقدار آن به حد دیابت کامل نرسیدهاست. در امریکا حدود ۵۷ میلیون نفر علاوه بر آن ۲۳٫۶ میلیون نفری که قبلا ذکر شد به این نوع دیابت مبتلا هستند.
علائم [ویرایش]
در مراحل ابتدایی ٰ ممکن است دیابت بدون علامت باشد. بسیاری از بیماران به طور اتفاقی در یک آزمایش یا در حین غربالگری شناسایی می شوند. با بالاتر رفتن قند خون، علائم دیابت آشکارتر می شوند. پر ادراري، پرنوشی، پرخوری، کاهش وزن با وجود اشتهای زیاد از علایم اولیه شایع دیابت است. بسیاری از بیماران در هنگام تشخیص بیماری چندین سال دیابت داشتهاند و حتی دچار عوارض دیابت شدهاند.
عوارض [ویرایش]
عوارض دیابت بطور عمده به دو دسته تقسیم میشود:
میکروآنژوپاتی [ویرایش]
شامل رتینوپاتی(نابینایی)٬ نفروپاتی(آسیبهای گلومرول و دفع آلبومین) و نوروپاتی(کاهش یا ازدست دادن حس درد).
ماکروآنژوپاتی [ویرایش]
شامل کوروناروپاتی(حملات قلبی)٬ آرتریوپاتی(از درد ماهیچه تا قانقاریا)
ناشنوایی و نشانگان پاهای سوزان نیز جزو عوارض دیابت هستند. یکی از دلایل این امر چسبیدن قند(در غلظت بالا) به یاختهها و تبدیل آن به مادهای مضر به نام سوربیتول میباشد. پزشکان بهوسیله انجام آزمایشی بنام هموگلوبین A1C و اندازهگیری میزان قند چسبیده به سلولها به میزان آسیبهای عصبی وارد شده پی میبرند.
دیابت ممکن است منجر به اختلال در کارکرد مری و تنبلی معده، اختلالات کیسه صفرا، اختلالات عملکرد کبدی و اختلال در عملکرد روده بزرگ و کوچک شود که هر کدام به نوع خود باعث بروز علائم ویژهای میشود.[۵]
بسیاری از افراد پس از آغاز درمان و استفاده از دارو حتی از قبل هم چاقتر میشوند و این بدان علت است که تقریباً تمام داروهایی که برای بهبود این افراد تجویز میشود آنها را گرسنه میکند و باعث میشود که کبد مازاد انرژی را به چربی تبدیل نماید. لوزالمعده به منظور جلوگیری از افزایش ناگهانی قند خون پس از صرف غذا مقداری انسولین در خون وارد میکند و انسولین با راندن قندها به درون یاختهها از وقوع این امر جلوگیری میکند. اما انسولین و تمام داروهایی که از آن ساخته میشوند باعث میشوند که شما همواره احساس گرسنگی کنید، بنابراین در تجویز انسولین سعی این است که با کمترین میزان مصرف انسولین بتوانیم از بالا رفتن قند خون جلوگیری بعمل بیاوریم.
پرهیز غذایی [ویرایش]
بسیاری از افرادی که بعد از سن ۴۰ سالگی دچار دیابت میگردند با رعایت یک رژیم غذایی مشتمل بر مصرف سبزیجات، غلات کامل، حبوبات و ماهی و محدود کردن شدید فراوردههای شیرینیپزی و شکر و محدود کردن دریافت کربوهیدرات میتوانند حال خود را بهبود بخشند. بسیاری از کسانی که دچار دیابت شدهاند انسولین مصرف میکنند آنها توانایی کافی برای پاسخ دادن به انسولین را ندارند و این امر به علت وزن بالا و مصرف زیاد قندهای تصفیه شده از سوی آنهاست. اولین دستور برای برطرف کردن این حالت استفاده از غلات و دانههای کامل به جای فرآوردههای شیرینی و نانپزی(آرد سفید) است. این امر با کمک به احساس سیری و خوردن کمتر باعث محدود کردن دریافت مهمترین منبع دریافت چربیها خواهد گردید.
برپایه پژوهشهایی که در اروپا انجام گرفتهاست نشان داده شده که دریافت مقادیر بسیار زیاد پروتئین به کلیههای یک فرد دیابتی آسیب وارد میکند بنابراین دیابتیها باید از مقادیر کمتر گوشت و ماکیان و تخم مرغ استفاده نمایند. همچنین تحقیقات اخیر نشان میدهد که کربوهیدراتهای تصفیه شده میزان نیاز به انسولین را افزایش و چربیهای غیر اشباع تکپیوندی و چندپیوندی موجود در سبزیجات و چربیهای امگا-۳ موجود در روغن ماهی و همچنین استفاده از آرد کامل و دانههای کامل بجای آرد تصفیه شده نیاز به انسولین را کاهش میدهد. سطح بالای قند خون بعد از صرف غذا موجب میشود که قندها به یاختهها چسبیده و تبدیل به مادهای سمی (برای یاختهها) بنام سوربیتول شوند که این ماده به اعصاب و کلیه و رگها و قلب آسیب خواهد رساند.
زخمهای دیابتی [ویرایش]
زخمهای دیابتی، جراحتهایی در پوست، چشم، اعضای موکوسی و یا یک تغییر ماکروسکوپی در اپیتلیوم نرمال افراد دیابتی تیپ ۱ و ۲ میباشد. بیش از ۷۵ ٪ افراد دیابتی، مبتلا به زخمهای دیابتی هستند که در امریکا بیش از ۸۰ ٪ آنها منجر به قطع عضو میشوند[نیازمند منبع] که در صورت مراجعه به خوبی درمان میشدند. زخمها در هنگام بروز، مستعد عفونت هستند (اگرچه عفونت به ندرت در اتیولوژی زخمهای دیابتی دخالت دارد). این جراحتها معمولا به دلیل زخمهای اولیه، التهاب، عفونت و یا شرایط دارویی ایجاد میشوند که سلامتی را بهخطر میاندازند. به طور کلی افرادی با سابقه دیابت بیش از ۱۰ سال، جنس مذکر(مردها)، عوارض قلبیعروقی، عوارض کليوی، بيشتر از دیگر بيماران دیابتی٬ در معرض خطر زخم پای ديابتی میباشند. دیگر دلایل ایجاد این زخمها شامل عفونت ثانویه(باکتری، قارچ و یا ویروس) و ضعف شدید بیمار میباشند.
علایم زخم دیابتی [ویرایش]
علایم شایع در عفونتهای پا ی دیابتی شامل موارد زیر است:
- میخچه، کالوس
- ناهنجاریهای استخوان پا
- تب، قرمزی، ادم یا دیگر علایم عفونت
- بافتی که روی محل جدید عفونت به وجود(scar) میآید
- زخمهای پا که در ا ثر آسیب عصبی یا جریان خون ضعیف به وجود میآیند (زخمها اغلب بالای قوزک یا زیر شست و یا در محلی از پا که ناشی از نامناسب بودن کفش است، تشکیل میشود).
- تغییر شکل عضلات، پوست یا استخوان پا در اثر آسیب عصبی و گردش خون ضعیف
- کند بودن مراحل بهبود زخم
- پینه بستن پا و انگشتان چماقی
عوارض [ویرایش]
در افراد مبتلا به دیابت به دلیل اختلال در اعصاب کنترل کننده عروق، پوست پا خشک و ترک خورده میشود و بهدنبال آن کالوسها تشکیل میگردند.تاخیر در بهبودی کالوسها سبب ایجاد زخم و شکاف میشود، همچنین این کالوسها به علت آسیب بهاعصاب پا موجب عدم احساس درد به طور منظم میگردند. به دلیل عفونت سریع و درمان دیر هنگام احتمال قطع عضو یا مرگ نیز وجود دارد.
در تشخیص و ارزیابی زخمهای دیابتی پزشک باید علایم و سابقه پزشکی بیمار را بررسی کند، علاوه بر آن موارد تشخیصی زیر نیز مورد استفاده قرار میگیرد:
- کشت زخم به منظور تشخیص عفونت
- رادیوگرافی برای مشخص کردن عفونت دراستخوان
برای مشخص کردن MRI اسکن و CT -کیستهای چربی
- بررسیهای داپلر برای تعیین مناسب بودن گردش خون(HbA1c)
- تست گلوکز و شمارش کامل سلولهای خونی و تست WBC برای تشخیص عفونت، زیرا مقادیر بالای
معمولا نشان دهنده عفونت است.
درمان [ویرایش]
درمان زخمهای دیابتی به طرق مختلف انجام میگیرد:
- مراقبت پا: که شامل مرطوب نگه داشتن محیط زخم با ا نتخاب ماده مناسب، همچنین خشک نگه داشتن لبههای زخم.در بیماران دیابتی وابسته به انسولین که مبتلا به زخم هستند، مراقبتها حدود ۳ سال ادامه مییابد.
- آنتی بیوتیکها: آنتی بیوتیکها حتی زمانی که عفونتها بروز نکردهاند(پروفیلاکتیک) تجویز میشوند تا از بروز عفونت جلوگیری شود.
- کنترل قند خون : یکی از عوامل ایجاد زخمهای دیابتی، بالا بودن قند خون است. بالا بودن قند خون ایمنی را کاهش میدهد و بهبودی زخم را به تاخیر
میاندازد. کنترل قند خون چه به صورت تجویز دارویی و چه به صورت غذایی و همچنین تجویز انسولین به صورت کوتاه مدت زخم را بهبود میبخشد و قند اولیه را کنترل میکند.
- پیوند پوست : پیوند پوست نیز میتواند زخمهای دیابتی را درمان کند.
- جراحی: برداشت بافت مرده اطراف محل زخم معمولاً برای تمیز کردن و بهبودی زخمها انجام میشود. جراحی بای پس، جریان خون را در شریان پا بهبود میبخشد که ممکن است در التیام زخم و جلوگیری از قطع عضو کمک کننده باشد و در پایان قطع عضو برای متوقف کردن گسترش عفونت نیاز است.
- اکسیژن درمانی هایپر باریک : افزایش ۵ برابر غلظت O از ۲۰ ٪ تا ۱۰۰ ٪ و افزایش فشار آن از ۱ اتمسفر به ۲ اتمسفر در مجموع منجر به ۱۰ برابر شدن میزان اکسیژن میشود که یکی از اثرات آن به وجود آمدن رگهای خونی بیشتر در محل میباشد که منجر به کاهش جریان خون و مناسب تر شدن جریان به مناطقی که بلوک خونی دارند میگردد. به نظر میرسد درمان اکسیژن هایپر باریک به کاهش قطع عضو کمک میکند.
پیش گیری [ویرایش]
برای پیشگیری از تشکیل زخمهای دیابتی راههای مختلفی وجود دارد که عبارتند از: پرهیز از سیگار، تحت کنترل داشتن قند وفشار خون و کلسترول، ورزش برای تحریک جریان خون، تمیزنگه داشتن پاها، برسی کردن هر روز پاها به منظور بررسی خراش و ترک خوردگی پوست، خشک کردن پاها بعد از حمام.
ورزش و مرض قند [ویرایش]
ورزش به دیابتیها کمک میکند که از شر حملههای قلبی و نابینایی و آسیبهای عصبی در امان باشند. وقتی که غذا میخورید سطح قند خونتان افزایش مییابد. هر چه بیشتر سطح خون افزایش یابد قند بیشتری به یاختهها میچسبد. وقتی که قند به یاخته بچسبد دیگر نمیتواند از آن جدا شود و تبدیل به مادهای زیانآور بنام سوربیتول میشود که این ماده میتواند باعث نابینایی و ناشنوایی و آسیبهای مغزی و قلبی و نشانگان پاهای سوزان و... گردد.
وقتی که قند وارد بدن شما میشود فقط میتواند در یاختههای کبد و ماهیچه ذخیره گردد. اگر یاختههای کبد و ماهیچه از کربوهیدرات اشباع باشند، قندها دیگر جایی برای رفتن ندارند. اگر ذخیره یاختههای ماهیچه در پی ورزش کردن مصرف گردد پس از صرف غذا قندها به وسیله ماهیچه جذب میشوند و مقدار آنها در خون افزایش نمییابد. بنابراین اگر با یک برنامه ورزشی منظم بتوانیم ذخیره قند ماهیچهها را کاهش دهیم مسلماً میتوانیم شاهد بهبود همه جانبه عوارض بیماری دیابت باشیم.
دیابت در جهان [ویرایش]
دیابت در ایران [ویرایش]
از هر ۲۰ ایرانی یک نفر به دیابت مبتلاست و نیمی از این تعداد نمیدانند که دیابت دارند. هر ۱۰ ثانیه یک نفر در جهان به دلیل عدم آگاهی از دیابت و روش کنترل آن، جان خود را از دست میدهد. هر ۳۰ ثانیه یک نفر در جهان به علت عدم آگاهی از دیابت و روش کنترل آن، پای خود را از دست میدهد.
همه با هم برای دیابت [ویرایش]
این برنامه توسط فدراسیون بینالمللی دیابت هدایت میگردد و هدف آن این است که تا سال ۲۰۰۷، یک میلیارد نفر از خطرناک بودن دیابت آگاه شوند.
جستارهای وابسته [ویرایش]
منابع [ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ مرض قند موجود است. |
بیماری دیابت یکنوع اختلال در سوخت وساز بدن است.به طوری که بدن در این اختلال قادر به استفاده کامل از قند نمی باشد.اگر تظاهرات و علائم آن در سنین جوانی یا کودکی ظاهر شود،آنرا بیماری دیابت جوانان (نوع۱) و اگر در سنین بالاتر بروز نماید،آنرا بیماری دیابت بزرگسالان(نوع ۲) می نامند.علائم بالینی دیابت عبارتند از:
۱-عدم توانایی در سوخت و کربوهیدراتها.
۲-افزایش قابل ملاحظه گلوکز در خون.
۳-دفع مقادیر مختلفی قند از ادرار.
میزان بیماریهای قلبی در افراد دیابتی ،دو تا سه برابر بیشتر از غیر دیابتیهاست.طبق دستور W.H.O دیابت به دو دسته کلی تقسیم می شود:
دیابت نوع ۱:I.D.D.M:
دیابت وابسته به انسولین که دیابت جوانان هم گفته می شود.
دیابت نوع ۲:N.I.D.D.M:
دیابت غیر وابسته به انسولین که در بزرگسالان دیده می شود.
تقسیم بندیهای دیگر دیابت به شرح زیر است:
G.D.M:دیابت بارداری است.
I.G.T:اختلال در تحمل گلوکز است،که دیابت نیست ولی ممکن است به دیابت تبدیل شود.
اکثر مبتلایان به دیابت از نوع ۲ هستند.در برابر هر ۱۰-۸ نفر که به این دیابت مبتلا هستندیک نفر به دیابت نوع ۱ مبتلا است.
I.D.D.M:
غالبا” از دوران کودکی شروع می شود واستعداد ژنتیکی در بروز آن حائز اهمیت است.بیماریهای ویروسی مثل:سرخجه- اوریون و یا بیماریهای دیگر سبب ایجاد واکنش خود ایمنی در بدن می شود.بنابراین:سلولهای بتای پانکراس،آنتی کور در برابر خودشان تولید می کنند،بنابراین این سلولها آسیب دیده و ترشح انسولین مختل می شود.
در مجموع هرنوع اختلال در پانکراس که موجب قطع کامل تولید انسولین شود ،به آن دیابت وابسته به انسولین یا دیابت نوع ۱ می گویند،که در گذشته بنام دیابت جوانان شناخته می شد.
در صورتیکه هر نوع اختلال جدی درپانکراس منجر به تولید ناکافی انسولین شود یا بعبارتی هایپر گلایسمی ظاهر شده و مقاومت انسولین در سطح سلول ایجاد شود به آن دیابت غیر وابسته به انسولین می گویند.تولید انسولین در دیابت نوع ۲ متفاوت است.این تفاوت در تولید اضافی انسولین می باشدکه منجر به هایپر انسولینمی می شود.این حالت مربوط به مقاومت انسولین در سطح سلول است.تفاوت دیگر در عدم کفایت در تولید انسولین می باشد،که برخی اوقات در حد طبیعی و برخی اوقات کمتر از حد طبیعی است.
دو عامل در بروز دیابت نقش مهمی دارد:
۱-چاقی ۲-ارث
دیابت نوع ۲ همراه با چاقی است.از اختصاصات این دیابت مقاومت محیطی به انسولین است.یعنی ممکن است میزان انسولین در پلاسما طبیعی هم باشد ولی بدلیل مقاومت محیطی موثر نیست.
چاقی اغلب در بزگسالان دیابتی قبل از ظهور بیماری مشاهده شده است .و عملا” دیده می شود که افراد دارای وزن طبیعی یا تا حدی کم وزن کمتر مستعد ابتلاء به بیماری دیابت می باشند .
عادات غذایی بد و نا کافی به اضافه پرخوری و نداشتن فعالیتهای بدنی ممکن است زمینه را برای تظاهر علائم بیماری دیابت آماده سازد.برخی از پزشکان معتقدند که رابطه این بیماری با فعالیتهای فکری بیش از فعالیتهای جسمی است.بدین معنی که فشارهای عصبی و نگرانیها ممکن است در بروز بیماری دخالت داشته باشد.بیماریهای کبدی -کیسه صفرا-تیروئیدو غده پانکراس نیز اغلب همراه دیابت دیده شده اند.تغییرات عروقی و سایر بیماریهای قلب و عروق -بیماریهای عروق محیطی-رتینوپاتی(آسیب شبکیه چشم) ،نوروپاتی (آسیب اعصاب مرکزی) و نفروپاتی (آسیب کلیه ها) در بیماران مبتلا به دیابت در مقایسه با افراد غیر دیابتی بیشتر مشاهده می شود.بنظر می رسد عامل ارثی اهمیت زیادی داشته باشد.
بیماری دیابت از زمان لقاح شروع می شود و از این زمان تا شروع تظاهرات آشکار بیماری ممکن است چند ماه تا چند سال طول بکشد.
تاثیر انسولین در بدن:
برای اینکه انسولین بتواند نقش بیوشیمیایی خود را ایفا کند باید به گیرنده های خاصی در سطح سلول بپیوندد.تعداد این گیرنده ها تحت تاثیر غلظت انسولین پلاسما و پرخوری است .غلظت انسولین پلاسما با تعداد گیرنده ها نسبت عکس دارد.یعنی بالا بودن سطح انسولین باعث کاهش تعداد گیرنده ها می شود.پرخوری و افراط در مصرف غذاهای پر کالری بنوبه خود ترشح انسولین را افزایش می دهد و در نتیجه تعداد گیرنده ها کم می شود.عامل دیگر:فعالیت و تحرک بدنی است که در صورت کم تحرکی تعداد گیرنده ها کاهش پیدا می کند.
در بیماری دیابت بیمار قادر به استفاده از گلوکز نیست.بهمین دلیل میزان آن در خون افزایش پیدا می کند و افزایش آن از حدود آستانه کلیوی که ۱۸۰-۱۷۰ میلی گرم در دسی لیتر است باعث دفع گلوکز از طریق ادرار می شود که گلوکزاوری نامیده می شود.برای دفع گلوکز نیاز به مایعات است.بنابراین میزان ادرار در اثر نوشیدن مایعات زیاد می شود(پلی اوری) و بدلیل اینکه گلوکز وارد سلولها نمی شود بیمار احساس گرسنگی می کند و بدلیل مصرف مواد غذایی دچار پرخوری (پلی فاژی)هم می شوند که در بیماران I.D.D.M بیشتر است.بدلیل دفع آب زیاد از طریق ادرار پرنوشی و تشنگی هم در بیماران وجود دارد.
بیماران دیابتی بدلیل افزایش قند خون مستعد ابتلاء به بیماریهای عفونی هستند.بیمار دیابتی فوق العاده نسبت به عفونت حساس است ،یعنی اگر دیابت او مهار نشده باشد،بدلیل کاهش مقاومت بدن در مقابل عوامل عفونی ،به سادگی مبتلا به عفونتهای غیر قابل مهار می شود.
در بیماران دیابتی خطر کمای دیابتی هم وجود دارد.کما بدنبال حالت کتوز در شرایطی که بیماری دیابت مهار نشده باشد بوجود می آید.در اثر کمبود انسولین میزان اسیدهای چرب خون افزایش پیدا می کند.اکسیداسیون اسیدهای چرب تولید مقدار زیادی استیل کوآنزیم آ می کند که در اثر تجمع آنها اسیدهای ستونی ایجاد می شود.افزایش اسیدهای ستونی در خون باعث آسیب دستگاه مرکزی اعصاب و ایجاد کما می شود.
علائم هشدار دهنده عبارتد از: تشنگی – خشکی دهان – برافروختگی صورت – خواب آلودگی افزاینده – -تهوع – استفراغ – دردهای شکمی - سرد و خشک شد پوست – استشمام بوی اسید در تنفس بیمار و سخت شدن عمل تنفس - سردرد – سرگیجه – درد در پشت پاها و ضعف بیش از حد است.
اگر یکی از علائم ظاهر شود وضع بیمار خیلی خطرناک نیست ولی اگر تعدادی از این علائم با هم وجود داشته باشد زنگ خطر است.
عارضه دیگری که در بیماران دیابتی وجود دارد ،بروز هایپو گلایسمی است بخصوص در I.D.DM .بهمین دلیل توصیه می شود که بیماران دیابتی همیشه قند یا آب نبات همراه خودشان داشته باشند.
گاهی در بیمار شوک یا عکس العمل انسولین که ناشی از سقوط ناگهانی گلوکز در خون است بوجود می آید.علائم اولیه به شکل زیر است:
عرق کردن -بی حوصلگی – دوبینی – گرسنگی – لرز – پریدگی رنگ – تند شدن ضربان قلب – سر درد و حالت ضعف و سستی شدید و بالاخره به حالت مرگ افتادن است.گرچه این علائم سریع و تند اتفاق می افتد ولی اگر فورا” مقداری کربوهیدرات زود هضم مانند:آبمیوه – آب قند و یا قند به بیمار داده شود،عکس العمل بوجود آمده کنترل خواهد شد.
مقادیر طبیعی قند خون:
F.B.S یا قند خون ناشتا ۱۰۰-۶۰ میلی گرم در دسی لیتر است .اگر F.B.S بین ۱۴۰-۱۱۵ میلی گرم در دسی لیتر باشد فرد I.G.T است و اگر بیشتر از ۱۴۰ میلی گرم در دسی لیتر باشد بیمار قطعا” دیابتی است.
قند خون ۲ ساعت بعد از غذا باید کمتر از ۱۲۰ میلی گرم در دسی لیتر باشد.
هدف مطلوب در بیماران دیابتی این است که قند خون را به کمتر از ۱۴۰ میلی گرم در دسی لیتر برسانیم.
ادامه مطلب...
صفحه بعد |
شجرهنامه خاندان شریف آیتالله سید صالح موسوی عاملی |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
1- ولادت و نیاكان
امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیتالله شیخ عبدالكریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیتالله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیتالله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیتالله حاجآقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد علیه رضا خان بود. جد اعلای امام صدر مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر، مرجع بزرگ حوزه اصفهان، و استاد فرهیختگانی چون شیخ مرتضی انصاری، شریفالعلماء و شیخ هاشم چهارسوقی بود. در طول هزاره گذشته زمانی نبوده است كه عرصه مرجعیت شیعه، از حضور نیاكان امام صدر خالی باشد. نسب امام صدر با 32 واسطه به امام موسی كاظم (ع) میرسد، و دانشمندانی چون شهید اول و شهید ثانی تنها دو تن از این وسائط هستند.
2- تحصیلات حوزوی و دانشگاهی
آیتالله سید موسی صدر پس از اتمام سیكل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی كوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز 1338، یعنی قریب 13 سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزههای علمیه قم و نجف كسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف، حضرات آیات سید محسن حكیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند. امام صدر دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیتالله شیخ صدرا بادكوبهای در نجف فرا گرفت. دوستان اصلی هم بحث امام صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، سید مهدی روحانی، شهید دكتر بهشتی، سید عبدالكریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مكارم شیرازی، و در نجف آیتالله شهید سید محمد باقر صدر تشكیل میدادند. امام صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجستهای را تربیت كرده است. معروفترین آنان در ایران آیتالله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز، و در لبنان شهید سید عباس موسوی دبیر كل سابق حزبالله هستند.
امام صدر در كنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغالتحصیل گردید. امام صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یكی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مكتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه علمیه بود، كه با همفكری حضرات آیات دكتر بهشتی، مكارم شیرازی و برخی دیگر از بزرگان امروز صورت پذیرفت.
3- هجرت به لبنان: اهداف و فعالیتها
امام صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیههای حضرات آیات بروجردی، حكیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیك گفته و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترك نمود. اصلاح شئون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان آن روز لبنان از یكسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و سازگار با زمان مكتب اهل بیت به جهان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشكیل میداد. امام صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را در سه حوزه موازی سازماندهی نمود:
3-1- بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی طایفه شیعه لبنان
امام صدر از زمستان 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی اسباب عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان آن سامان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامههای كوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود كه از اواسط سال 1339، با هدف ساماندهی شئون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان، و بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی آنان، طراحی و اجرا گردید. امام صدر در زمستان 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامهای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانوادههای بی بضاعت، ناهنجاری تكدی را به كلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامهای میان مدت، با طی سالانه صد هزار كیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفهای را راهاندازی نمود، كه حاصل آن كسب اشتغال و خودكفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، كاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه كوچك و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن كشور بود. امام صدر در تابستان 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حكومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن كشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس گردد. مجلس اعلای اسلامیشیعه كه اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار میرفت، در اول خرداد 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب گردید . امام صدر از بهار 1348 تا اواسط زمستان 1352 با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست، تا آن را برای اجرای پروژههای زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن كشور ترغیب نماید. با امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و در پی اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در سال 1353 تحت رهبری امام صدر شكل گرفت، و راهپیماییهای مردمیعظیمیدر شهرهای بعلبك ، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوست. اوجگیری بحران خاورمیانه، صفآرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و كشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب به صحنه لبنان، امام صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات كشور و ممانعت از سركوبی فلسطینیها، موقتا تودههای مردم را از عرصه رویارویی با دولت كنار كشاند، و پیگیری مطالبات بر حق شیعیان را تا آغاز به كار رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد. امام صدر در سال 1354 و علی رغم كارشكنیهای شدید دولت، مجددا با اجماع آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامیشیعه برگزیده شد . با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین 1354، تمامیتلاشهای امام صدر مصروف پایان دادن به این بحران گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب غذا نشست ، و به پشتوانه مشروعیت كاریزماتیك و مقبولیت وسیع خود در میان تمامیطوائف، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور شدن مجدد آتش جنگ و پدیدار شدن ابرهای شكست بر آسمان جبهه مسلمانان، امام صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد را بر آن داشت تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این كشور بازگرداند . حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی كنفرانس سران عرب در ریاض طی مهر 1355، آب سردی بود كه توسط امام صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخته شد. این آرامش تا زمانیكه امام صدر در لبنان حضور داشت، ادامه پیدا كرد.
3-2- پرچمداری حركت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان
هدف استراتژیك امام صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامیعرصههای حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن كشور مشاركت دهد. وی از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان 1338، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایههای روابط دوستانه و همكاری صمیمانهای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محیالدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن كشور بنا نهاد. در تمامیدوران حضور امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود كه امام صدر در آن شركت جوید، اما تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت آن كشور در معیت وی نباشند. حمایت جوانمردانه امام صدر از بستنی فروش مسیحی در اوایل تابستان 1341، كه به فتوای صریح ایشان مبنی بر طهارت اهل كتاب منجر گردید، توجه تمامیمحافل مسیحی لبنان را به خود جلب نمود. در اواخر تابستان 1341 مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حركت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال 1341 حضور گسترده امام صدر در كلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، و كلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای 1341 و 1342، اثرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن كشور بر جای نهاد. امام صدر در تابستان 1342 و طی سفری دو ماهه به كشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفكری مراكز اسلامیمصر، الجزایر و مغرب با حوزههای علمیه شیعی لبنان در انداخت. وی در بهار 1344، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین الهی، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راهانداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ شتافت، و نشستی كه ابتدائا نیم ساعت پیشبینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا كشید. امام صدر از سال 1347 به عضویت مركز اسلام شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفكری و ارائه سمینارهای متعدد در آن، انتشار آثار ذی قیمتی چون «مغز متفكر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام صدر در بهار 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامیشیعه، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفكری یكدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدابیری بیندیشند . وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث اسلامیقاهره» ارائه نمود ، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد . امام صدر در سال 1349 رهبران مذهبی طوایف مسلمان و مسیحی جنوب لبنان را در چارچوب «كمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی چارهاندیشی نمایند . وی در زمستان 1353 و در اقدامیبی سابقه، خطبههای عید موعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در كلیسای كبوشیین بیروت ایراد نمود ، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمیشد، بر آن بود تا كاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبههای یكی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید . امام صدر در زمستان 1355 و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیشبینی صریح حذف فاصلهها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یكم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد . امام صدر در اواسط سال 1357 موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یك جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت كه حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود . با ربوده شدن امام صدر در شهریور 1357 و آغاز مجدد جنگ داخلی لبنان، این اندیشه در محاق فرو رفت و تحقق آن حتی امروز آرزویی دست نیافتنی مینماید.
3-3- تكوین جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل
امام صدر از سال 1343 و یك سال پیش از تاسیس جنبش فلسطینی فتح، در صدد تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعهای مقاوم در برابر تجاوزات آینده رژیم صهیونیستی برآمد . وی در بهار 1344 گروهی از جوانان مؤمن شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دورهای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند . با بازگشت این جوانان كه اولین كادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترك رزمندگان فلسطینی و لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز گردید . بخش اعظم نیروهای رزمنده را جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات را رزمندگان فلسطینی تشكیل میدادند. عملیات ایذایی مشترك تا اوایل سال 1351 ادامه یافت . اولین شهید عملیات ایذایی بر ضد رژیم صهیونیستی، جوانی شیعه از شهرك مرزی «ناقوره» بود كه در سال 1347 به شهادت رسید . در مهر 1348 مدرسه فنی حرفهای جبل عامل یا كارگاه كادر سازی امام صدر رسما آغاز به كار نمود . در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال 1349 و به سبب عدم واكنش مناسب دولت وقت، كشور لبنان به دعوت امام صدر در اعتصابی بی سابقه فرو رفت ، به گونهای كه دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجلس جنوب را تاسیس كند. از اوایل سال 1351 عملیات ایذایی جوانان شیعه در داخل فلسطین اشغالی شكلی مستقل به خود گرفت ، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت میگشت . در شهریور 1351 و كمتر از 24 ساعت پس از اشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلیل» و «جویا» توسط سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامیشیعه با حضور تمامیاعضاء در روستای جویا برگزار گردید ، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام صدر پاشیده شد . یك ماه پس از این حادثه و به هنگام تجاوز نیروهای صهیونیستی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمیمقاومت لبنان به اجرا در آمد، كه حاصل آن چند كشته و مجروح اسرائیلی بود . از پاییز سال 1351 آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت . اولین شهید مقاومت لبنان «فلاح شرفالدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود كه در زمستان 1352 و پس از به هلاكت رساندن چند تن از سربازان رژیم صهیونیستی، در روستای مرزی «بنت جبیل» به شهادت رسید . در خرداد 1354 و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی «عین البنیه» در كوههای بقاع، كه به شهادت 27 تن از جوانان شیعه انجامید ، امام صدر رسما ولادت «مقاومت لبنان» را اعلان نمود . با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیك مناطق مرزی مستقر شدند . اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال 1355 صورت گرفت كه پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهركهای مرزی «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید . امام صدر اولین شخصیتی بود كه در زمستان 1356، طرح سازشكارانه آمریكا مبنی بر توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشاء، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده بهار 1357 اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشینی تمامیاحزاب چپ و گروههای فلسطینی ، جوانان مقاومت لبنان و نوجوانان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه باقی ماندند، و در حالیكه از سوی هیچ كشوری در جهان حمایت نمیشدند، عملیات مقاومت را علیه اشغالگران صهیونیست سازماندهی نمودند .
4- حمایت از انقلاب اسلامیایران
امام صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. موفقیت انقلاب اسلامیایران، امنیت حوزههای علمیه، اتحاد جهان عرب و اسلام جهت مبارزه با اسرائیل و بالاخره گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغههای خارج از لبنان ایشان را تشكیل میداد. در پی دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان 1342، امام صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید، تا از طریق واتیكان و الازهر، شاه ایران را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیتالله خویی تصریح نمود كه این آزادی بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. در پی تبعید امام به تركیه در پاییز 1343، امام صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تامین امنیت آن بزرگوار، ترتیبات انتقال ایشان به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین كادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند . در اواخر دهه چهل و مقارن با تاسیس مجلس اعلای اسلامیشیعه، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حكومت پس از شاه نامید . در زمستان 1350 و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام صدر جهت نجات برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود ، كه بعضی از آنان از جمله آیتالله هاشمیرفسنجانی، اندكی بعد از زندان آزاد گردیدند . با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال 1350 و آغاز همكاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امنترین كشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام صدر در تابستان 1356 جوانمردانه سینه سپر نمود و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دكتر شریعتی در دمشق و بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلكرده با روحانیت جلوگیری به عمل آورد . به دنبال درگذشت مرحوم آیتالله سید مصطفی خمینی در پاییز 1356، وی پسر عموی خود شهید آیتالله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد . امام صدر در بهار 1357 لوسین جرج نماینده روزنامه فرانسوی لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بینالمللی با امام خمینی، افكار عمومیجهانیان را با انقلاب اسلامیایران آشنا سازد . امام صدر در دیدارهای مكرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از كشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامیایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود . وی در شهریور 1357 و یك هفته پیش از ربودن شدن، با انتشار مقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامیایران معرفی نمود . بی شك بزرگترین خدمت امام صدر به انقلاب اسلامیایران در آن بود كه پس از دو دهه بستر سازی و ترویج ارزشهای ناب اسلامیدر لبنان، طی سالهای 1356 تا 1357، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص كادرهای مقاومت آن كشور را رسما با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود . در میان مناطق شیعه نشین جهان كه عراق نیز یكی از آنان است، لبنان تنها سرزمینی است كه به رغم سیطره غرب و فشارهای اسرائیل و فالانژیستها، شیعیان آن از روز نخست در كنار انقلاب اسلامیقرار گرفتند، و آن سرزمین كوچك را تا امروز به عمق استراتژیك این انقلاب بدل ساختهاند.
5- ربوده شدن
امام صدر در 3 شهریور 1357 و در آخرین مرحله از سفر دورهای خود به برخی كشورهای عربی، بنابر دعوت رسمیمعمر قذافی به كشور لیبی وارد ، و در روز 9 شهریور در آنجا ربوده شد . رژیم لیبی در 27 شهریور 1357 و به دنبال التهاب فوق العاده مردم لبنان، حوزههای علمیه و مطبوعات منطقه، با انتشار بیانیهای رسما اعلان نمود كه امام صدر و دو همراه ایشان، با پرواز شماره 881 مورخ 9 شهریور هواپیمایی آلیتالیا، طرابلس را به سوی رم ترك كردهاند .
5-1- مسئولیت رژیم لیبی
كمیته تحقیق دولت لبنان پس از یك ماه تحقیق و بررسی اسناد و مدارك ذیربط در كشورهای لیبی و ایتالیا، در مهر 1357 به دولت متبوع خود گزارش نمود ، كه امام صدر و دو همراه وی نه تنها به رم نرسیدهاند، بلكه در تاریخ مقرر و با پرواز نام برده شده در بیانیه رژیم لیبی نیز خاك طرابلس را ترك نكردهاند. قاضی تحقیق دادستانی شهر رم در خرداد 1358 با صدور حكمیاعلان نمود ، كه امام صدر و دو همراه وی نه تنها هرگز از هیچ طریقی وارد خاك ایتالیا نشدهاند، بلكه با پرواز شماره 881 مورخ 9 شهریور 1357 شركت آلیتالیا نیز خاك لیبی را ترك نكردهاند. حكم مزبور رسما از سوی دولت ایتالیا به دولتهای لبنان، سوریه، جمهوری اسلامیایران و مجلس اعلای اسلامیشیعه ابلاغ گردید. دستگاه قضایی ایتالیا در 25 بهمن 1358 و بنابر درخواست رسمیرژیم لیبی، تحقیقات مجددی را در این خصوص آغاز نمود . قاضی تحقیق این پرونده پس از انجام بررسیها در 8 دی 1359 با صدور حكمیاعلان نمود ، كه امام صدر و دو همراه وی هرگز با پرواز مورد ادعای رژیم لیبی به رم وارد نشدهاند، و مستندات رژیم لیبی در این خصوص ساختگی میباشد. دولت واتیكان در سال 1358 و پس از تحقیقات مستقلی كه به درخواست امام خمینی انجام گرفت، به حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی سفیر وقت جمهوری اسلامیایران در آن كشور اعلان نمود كه امام صدر و دو همراه ایشان هرگز وارد خاک ایتالیا نشدهاند . قاضی تحقیق دستگاه قضایی لبنان نیز در 28 آذر 1365 با صدور حكمیاعلان نمود ، كه بر اساس شواهد و مستندات پرونده، امام صدر و دو همراه ایشان در داخل لیبی ربوده شدهاند.
5-2- اخبار حیات
اطلاعات آشكار و پنهان بدست آمده طی بیست و چهار سال گذشته عموما دلالت بر آن داشتهاند، كه امام صدر در قید حیات بوده و به همراه تعدادی دیگر از علما و فعالان اسلامیجهان عرب، در زندانهای لیبی بسر میبرند. رادیو مونت كارلو در بهمن 1357 از قول مقامات وزارت خارجه آمریكا اعلان نمود كه امام صدر زنده و در لیبی زندانی است. روزنامه كویتی «القبس» در تیر 1358 طی خبری اعلان داشت كه امام صدر زنده و در پادگان «بوهادی» واقع در دویست كیلومتری جنوب شرقی شهر كویری «سرت» زندانی میباشد . روزنامه كویتی «السیاسه» نیز در تیر 1358 اعلان نمود كه امام صدر در پادگانی واقع در مجاورت مرز لیبی و چاد زندانی میباشد. مجله «الوطن العربی» نیز در همان ایام با استناد به برخی دیپلماتهای عرب خبر مزبور را تایید و اعلان داشت كه امام صدر در پادگانی واقع در جنوب غربی «سبها» و در نزدیك مرز چاد زندانی است . روزنامه «فلسطین الثوره» در آذر 1358 به نقل از یاسر عرفات و بر مبنای چهارده دلیل قذافی را متهم نمود كه امام صدر را در لیبی زندانی كرده است . روزنامه اسپانیایی «الپائیس» در شهریور 1359 با استناد به برخی مقامات سوری و الجزایری اعلان نمود كه امام صدر در فروردین همان سال در پادگانی نزدیك مرز الجزایر نگهداری میشده است . این روزنامه همزمان با آن در گزارشی دیگر خبر داد كه «غسان تویینی» رئیس روزنامه «النهار» لبنان و نماینده دائم آن كشور در سازمان ملل، پیشنهاد آمریكائیها مبنی بر معاوضه امام صدر با گروگانهای آمریكایی در تهران را به مقامات جمهوری اسلامیایران منتقل ساخته است . رادیو «لوكزامبورگ» فرانسه در شهریور 1359 از اسارت امام صدر در پادگانی واقع در مجاورت مرز الجزایر خبر داد . مجله «الوطن العربی» در فروردین 1364 در گزارشی به قلم سردبیر خود اعلان كرد كه بر اساس اظهارات دیپلماتهای عالیرتبه عرب و برخی شخصیتهای معارض لیبیایی، امام صدر در اواسط سال 1359 از صحرای «فزان» در مركز لیبی به پادگان «باب العزیزیه» در شهر طرابلس منتقل گشته است . روزنامه كویتی «الانباء» در آذر 1359 خبر داد كه امام صدر زنده و در لیبی زندانی میباشد. مجله «الدستور» در اسفند 1361 به نقل از كاردار وقت جمهوری اسلامیایران در لیبی اعلان كرد كه برخی اتباع كشور آفریقایی گینه، در اسفند 1359 امام صدر را در پادگانی واقع در منطقه «سبها» و در نزدیكی مرز چاد مشاهده كردهاند . روزنامههای عكاظ و المدینه عربستان سعودی در فروردین 1361 اعلان كردند كه امام صدر لااقل تا اواسط سال 1360 در لیبی زندانی بوده است. در سال 1366 خبرنگاری آمریكایی با نام «پیتر سروا » در كتاب خود تحت عنوان «ناپدید شدن اسرار آمیز امام موسی صدر»، از اطلاعات خبرنگاری انگلیسی با نام «میشل كازین » پرده برداشت كه بر اساس آن، امام صدر در اواخر سال 1360 در محلی واقع در شهر «كفرا» در جنوب شرقی لیبی نگهداری میشده است . خبرنگار انگلیسی مزبور كه اخبار خود را از كارگزاران عالیرتبه وقت رژیم لیبی اخذ میكرده است، به نقل از آنها اظهار داشته بود كه محل نگهداری امام صدر به دلایل امنیتی مرتبا در حال تغییر میباشد. روزنامه «الشرق الاوسط» در تیر 1365 به نقل از سفیر لبنان در كشور آفریقایی سنگال اعلان نمود كه به گفته رهبران آن كشور، امام صدر زنده و در لیبی زندانی میباشد . در زمستان 1367 مطبوعات اروپا و لبنان از قول یك چهره ایرانی ضد انقلاب مقیم فرانسه به نام مهدی روحانی اعلان كردند، كه وی از سوی برخی سازمانهای اطلاعاتی اروپا اخباری دریافت كرده است، كه بر اساس آنها امام صدر زنده و در آیندهای نزدیك آزاد خواهد شد . هرچند وعده روحانی مبنی بر آزادی امام صدر تحقق نیافت، اما وی قطعه فیلم كوتاهی برای مرحوم آیتالله سید رضا صدر برادر امام صدر ارسال نمود، كه آن بزرگوار را با محاسنی سپید و در لباس روحانیت، در حال گذر از میان نگهبانان خود نشان میداده است . روزنامه «الحیات» در شهریور 1371 به نقل از منابع لیبیایی اعلان نمود كه امام صدر زنده و در پایگاه نظامی كفرا زندانی میباشد . سازمان لیبیایی مدافعین حقوق بشر طی گزارش سالیانه سال 1379 خود از سازمانهای بینالمللی و دولتهای عربی، آفریقایی و اروپایی دعوت نمود تا قضیه ربوده شدن امام صدر و دو همراه وی در لیبی را پیگیری، و برای تعیین سرنوشت آنان اقدام كنند. و بالاخره آنكه در 13 اردیبهشت 1380، پایگاه «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبكه جهانی اینترنت اعلان نمود كه امام صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده شده است، و اندكی پیش از ماه رمضان گذشته به مكانی دیگر انتقال یافته است .
امروز قریب 28 سال از ربوده شدن امام صدر، و 78 سال از عمر ایشان سپری شده است. از خدای بزرگ میطلبیم تا بار دیگر قدرت بیكران خویش را به رخ تاریكدلان كشاند، و این عزیز بزرگوار را به همراه دو یاور او، صحیح و سالم به آغوش امت اسلام و خانوادههای آنان بازگرداند. والله علی رجعه لقادر.
بر گرفته شده از : سایت امام موسی صدر
23 بهمن 1390 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داستان موساي كليم با خداوند رحيم در قرآن كريم، بهتآور و التهابآفرين و مدهوش كننده است؛ آنگاه كه حضرت موسي متقاضي ديدار خداوند سبحان ميشود، نداي الهي بدو ميرسد كه «لن تراني» اما فرمان ميدهد كه رسولش به كوه بنگرد؛ در لحظهاي، برقي ميجهد و كوه متلاشي ميشود، زيرا تجلي آني حضرت حق، قامت استوار جبل طور را در هم پيچيده است و براي بنده خاصّ و برگزيدهاش، علت «لن تراني» را عينيت بخشيده است.
مرتبه و جايگاه حضرت موسي (عليه السلام) اقتضاي چنين واكنش را ميطلبيد اما همهي بندگان از اين مرتبه برخوردار نيستند، همان طور كه رسول اكرم، پيغمبر گرامي اسلام (صلياللهعليهوآلهوسلّم) در مرتبهاي از مراتب خلقت هست كه ربّ جليل ايشان را در خور معراج ميداند و اسرار هستي و كاينات و اسرار لاهوت و ناسوت را بر وي آشكار ميسازد اما كليم الله از شأن معراج برخوردار نيست. بنابر اين، مراتب مخلوقات در نزد خالق، آنان را مستعد دريافتن رازها و اسرار در همان حد ميكند. در رأس كل هرم خلقت حضرت محمدبن عبدالله (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و اهل بيت وي قرار دارند كه خداوند آنان را مقربترين مخلوقات براي رازداني برگزيده است. در نوشتار ذيل، نويسنده تلاش دارد تا اين شأن را از زبان معصوم باز نماياند. سرّي بودن برخي از معارف الهي معارف الهي، رمز و رازهايي دارد كه بيان آنها براي ديگران منع شده است. اين رازها مربوط به توحيد، ولايت، انسان و معاد است. به تعبير ديگر، معارف الهي داراي سطوح مختلف است؛ همانگونه كه انسان داراي سطوح مختلفي است، سطوحي كه با سطوح مختلف و طبقات متعدد انسانها مطابقت دارد. چنانكه خواهيم گفت، برخي از اين معارف، ويژهي وجود مبارك حضرت ختمي مرتبت و خاندان پاك اوست و هيچ كس حتي انبياء و اولياء نيز استعداد دستيابي به آن را ندارند، چنانكه آن حضرت فرمودند: مرا با خدا وقتي است كه هيچ كس را در آن سهمي نيست، نه ملائك مقرب در آن شريكند و نه انبياء مرسل. گويي اين سخن، اشاره به اين نكته دارد كه اين انوار در مرتبهاي بر او پديدار ميگردد كه از تعلقات جسماني و روحاني، حتي از نبوت و رسالت نيز تجرد مييابد، در حالي كه نه چون حال ملائك مقرب است تا آنان با وي شريك باشند و نه چون حال انبياء مرسل است تا رسولان الهي با او همتا باشند. حالي است فراتر از حد نبوت و رسالت و قرب ملائك؛ مقامي است كه جبرئيل در مورد آن ميگويد: «لو دنوت انلمة لاحترقت». و در اين صورت ديگر جبرييل وجود نخواهد داشت. در اين وقت است كه اسراري بر آن حضرت آشكار و نمايان ميشود كه ويژهي اوست و هيچ يك از مخلوقات الهي در آن سهمي ندارند. پيداست كه افشاي چنين رازي بر ديگران نه رواست و نه شدني. در قالب مفهوم و زبان نميگنجد تا براي ديگران بيان شود يا ديگران آن را فهم كنند؛ سرّ و ويژه است. سر بودن آن، بيان ناپذيري و نيز فهم ناپذيري آن را به همراه دارد. پس در موضوعات مختلف معارف ديني، حقايق و دقايقي وجود دارد كه اختصاص به مقام حضرت ختمي مرتبت و اوصياء ختميين صلواتاللهعليهم اجمعين دارد. امير مؤمنان صلواتاللهعليه فرمودند: «لقد علمني رسول الله الف باب من العلم يفتح الله كل باب الف الف باب» و نيز فرمودند: «اندمجت علي مكنون علم لو ابهت به لاضطربتم اضطراب الارشية في الطوي البعيدة». همچنين فرمودند: «و الله لو شئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت و لكن اخاف ان تكفروا فيّ برسول الله صلي الله عليه و آله». حقايقي وجود دارد كه نه كسي را ياراي شنيدن آن است و نه كسي توان فهم آن را دارد. اين حقايق كه اسرار ويژهي معارف الهي است، اختصاص به خاندان پيامبر صلواتاللهعليهم دارد و هيچ كس را از آن سهم و بهرهاي نيست، به همين خاطر است كه در پنهان داشتن آن ميكوشند. عموم مردم نهتنها ياراي فهم اينگونه اسرار الهي را ندارند، بلكه از فهم معارفي كه براي آنها ممكن ولي دشوار است نيز پرهيز ميكنند. به اين خاطر، بيان آن معارف نيز سبب حيرت و ترديد آنها ميشود؛ از اينرو، آنگاه كه چيزي از اين معارف بر زبان خاندان پيامبر صلواتاللهعليهم جاري ميشد، مخاطبان با ترديد ميپرسيدند كه: آيا غيب ميگويي؟ چنانكه از حضرت امير مؤمنان صلواتاللهعليه پرسيدند. حضرت فرمود: اين غيب نيست بلكه از صاحب علمي، فرا گرفتهام. به گفته برخي از عارفان بزرگ، مقصود از صاحب علم، حضرت ختمي مرتبت است. نمونههاي فراوان از پرهيز اولياء خدا از افشاء اسرار الهي، در اخبار و روايات وجود دارد كه هم نشان دهندهي اين نكته است كه همهي مراتب معارف الهي براي همگان مناسب و سودمند نيست؛ هم همگان توانايي فهم آن را ندارند؛ نه ميتوان از همگان دريغ داشت و نه ميتوان براي همگان آشكار و نمايان ساخت. براي هر فرد يا گروهي، بايد اندازهي مناسب همانها را بيان داشت. به تعبير ملاي رومي: جمله گفتند اي حكيم رخنه جو اين فريب و اين جفا با ما مگو چارپا را قدر طاقت بار نه بر ضعيفان قدر قوّت كار نه دانهي هر مرغ اندازهي وي است طعمهي هر مرغ انجيري كي است طفل را گر نان دهي بر جاي شير طفل مسكين را از آن نان مرده گير چون كه دندانها برآرد بعد از آن هم بخود گردد دلش جوياي نان مرغ پر نارسته چون پرّان شود لقمه هر گربه درّان شود چون برآرد پر بپرّد او بخود بي تكلّف بي صفير نيك و بد نمونههايي از روايات را كه به نوعي دلالت بر اين امر دارد، به اختصار بازگو ميكنيم: مراتب معارف الهي مرتبهي ويژهي احديت مرتبه ويژه پيامبر و خاندان او مرتبهي فانيان در محبّت اهل البيت (عليهم السلام) مرتبه مقربان موارد استعمال واژه حصين شهرستان درمیان
این شهرستان در شرق شهرستان بیرجند، جنوب شهرستان قائن و شمال شهرستان سربیشه واقع است و در حال حاضر دارای سه بخش مرکزی، قهستان و گزیک، ۶ دهستان و ۱ نقطه شهری میباشد. شهرستان درمیان، تا سال ۱۳۸۴ یکی از بخشهای شهرستان بیرجند بود که در این سال و پس از تشکیل استان خراسان جنوبی، جدا شده و به شهرستان تبدیل شد. [نهفتن] جمعیت این شهرستان بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۵۱،۷۹۳ نفر بوده است.[۱] شهرها: اسدیه شهرها: قهستان شهرها: طبس مسینا شهرستان سرایان در شمال غربی استان خراسان جنوبی واقع است. شهرستان سرایان از غرب به شهرستان فردوس، از شمال به بخش کاخکشهرستان گناباد، از شرق به بخش سده شهرستان قائنات، از جنوب و جنوب شرق به بخش خوسف شهرستان بیرجند و از جنوب غربی به بخش دیهوکشهرستان طبس محدود میشود. این شهرستان تا اردیبهشت ۱۳۸۳، جزء بخشهای سهگانه شهرستان فردوس بود که در این سال به صورت شهرستان مستقل درآمد و به استان خراسان جنوبی ملحق شد.[۴] شهر سرایان، مرکز شهرستان سرایان، در ۵۸ درجه و ۳۱ دقیقه طول شرقی و ۳۳ درجه و۵۱ دقیقه عرض شمالی، در ۱۶۰ کیلومتری مرکز استان (شهر بیرجند) و در دشتی هموار در حاشیه کویر و در دامنه جنوب غربی رشته کوه زابری معروف به شتران قرار دارد.
[نهفتن] جمعیت شهرستان سرایان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۳۴٬۶۳۶ نفر میباشد.[۵] شهرها: سهقلعه آب و هوای این شهرستان نسبتاً معتدل و دارای زمستانهای سرد وتابستانهای خشک میباشد. از اماکن زیارتی آن میتوان مرقد امامزاده سلطان کریمشاه واقع در روستای کریمو و امامزاده سلطان مصیب واقع در دهستان مصعبی و امامزاده سلطان ابوالقاسم واقع در روستای قاسم آباد را نام برد. از دیگر مکانهای دیدنی شهرستان سرایان میتوان به غار بزرگ و زیبای بتون اشاره کرد که ناشناخته ماندهاست. غار بتون در ۱۲ کیلومتری شمال شهر سرایان واقع شدهاست.[نیازمند منبع] این شهرستان در بخشهای صنعت و کشاورزی دارای امکانات زیر میباشد: شهرستان بشرویه از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شهرستان بشرویه به مرکزیت شهر بشرویه، از شهرستانهای استان خراسان جنوبی میباشد. این شهرستان تا آبان ۱۳۸۷، یکی از بخشهای شهرستان فردوس بود که در این سال به شهرستان ارتقا پیدا کرد.[۱] [نهفتن] جمعیت این شهرستان بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۲۳٬۰۴۵ نفر است. از این میزان جمعیت، ۹٬۲۶۷ نفر در روستاها و ۱۳٬۷۷۸ نفر در شهر بشرویه ساکن بودهاند. [۲] این شهرستان دارای ۲ بخش، ۴ دهستان و یک نقطه شهری است: [۳] شهرها: بشرویه این شهرستان از دو قسمت کم وسعت کوهستانی در غرب و پهنه وسیع شمال جنوب و شرق کویر و بیابان و ریگزار تشکیل شده است . بلندترین نقطه آن روی قله جمال در غرب حوضه یا ۲۴۴۵ متر ارتفاع از سطح دریا و پستترین نقطه آن در کویر نمک با ۷۶۹ متر ارتفاع از سطح دریا قرار دارد . رشته کوه شتران در غرب، این شهرستان را از شهرستان طبس جدا میکند. دیگر ارتفاعات این منطقه عبارتاند از: علی جمال، سرهنگی، کوه سفید، قلعه دختر و دو شاخ. در شرق منطقه ریگزارهایی وجود دارد که ارتفاع آنها به ۴۰ تا ۵۰ متر میرسد. کویر بجستان (کویر نمک) با وسعت بیش از ۲۵۰ هزار هکتار در شمال این منطقه قرار دارد. بیشتر آبهای سطحی منطقه در فصل بارندگی به این کویر میریزند. حوضه آبریز دشت بشرویه در حد فاصل بین توده لوت در شرق و کوههای شتری (حوضه آبریز دشت طبس) در غرب واقع شده است. قدیمیترین سازند شناختهشده در این حوضه از آهک و دولومیت دوران دوم زمینشناسی تشکیل شده و در ارتفاعات شمال تا شمال شرق آن رخنمون دارد. دوران دوم زمینشناسی از شیل و ماسه سنگ، آهک دولومیت تشکیل شده و در ارتفاعات جنوبی و غربی منطقه یافت میشود سازندهای آهکی ریفی به دلیل داشتن فضاهای خالی در پیوند با منابع زیرزمینی حائز اهمیت است . سازندهای دوران سوم عمدتاً از سنگهای آذرین بیرونی و در بلندیهای شرق حوضه و حاشیه ارتفاعات غربی رخنمون دارد . رسوبات دوران چهارم شامل رسوبات آبرفتی تشکیل دهنده سفره آب زیرزمینی ومخروط افکنهها در مناطق کم ارتفاع حوضه گسترش دارند . آب و هوای منطقه خشک و کویری است. حداکثر و حداقل مطلق درجه حرارت هوا در ایستگاه بشرویه ۴۷ و ۱۲- درجه سانتیگراد گزارش شده است. روستاهای شمال بشرویه گرمترند و روستاهای غربی و جنوب غربی که ارتفاع بیشتری دارند از درجه حرارت ملایمتری برخوردارند . بارندگی در این منطقه بیشتر از اوایل آبانماه شروع میشود و حداکثر تا نیمه اردیبهشت ادامه دارد. از آن به بعد به ندرت باران میبارد. متوسط بارندگی در این منطقه ۱۱۰ میلی متر در سال میباشد . منطقه رودخانه دائمی ندارد و چند رود فصلی که پس از بارندگی روانابها و سیلاب در آنها جریان مییابد عبارتاند از: آب مورد نیاز کشاورزی این منطقه از قنات، چشمه و چاه تامین میشود. طبق آمار موجود در حال حاضر تعداد ۲۰۲ حلقه چاه عمیق ۱۲ حلقه چاه نیمه عمیق ۱۳۳ رشته قنات و ۸۲ چشمه در منطقه وجود دارد که سالیانه حدود ۲۳۶ میلیون متر مکعب آب از زیرزمین استخراج میگردد. گیاهان این منطقه از گونههای پرطاقت مانند درمنه، تاغ و اسکمبیل میباشد. در کوههای شتری تعدادی درختان جنگلی چون انجیر، پسته کوهی، بادام کوهی و گردو وجود دارد. با توجه به گسترش کویر و نمکزار و شنزار در منطقه مراتع آن فقیر است و پوشش گیاهی بصورت تنک مشاهده میشود. گیاهان داروئی و صنعتی چون کتیرا، انغوزه، زیره سیاه و بارهنگ از دیگر گیاهان این منطقه میباشد . پانویس [ویرایش] منابع [ویرایش] ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه تعداد انبوهى از بهائيان كه با پيروزى انقلاب اسلامى تمام نقشه هاى بيت العدل را در ايران بر باد رفته مى ديدند و نسبت به اين مرام بى اعتقاد شدند، با ايجاد تسهيلات لازم ازطرف نظام جمهورى اسلامى به سوى مساجد حركت كرده و به صورت دسته جمعى و خانوادگى مسلمان شدند. كنگره امريكا نيز در جهت حمايت از بهائيان اقداماتى داشته است. در ادامه خبر فوق روزنامه كيهان چنين مى نويسد: «در 16نوامبر 1982 بر اساس گزارش روزنامه واشنگتن پست پنج عضو كنگره آمريكا به ريگان پيشنهاد كردند كه با يك اقدام بين المللى از مجازات بهائيان در ايران جلوگيرى نمايد.» اين قطعنامه همچنين به امضاى سى و سه عضو سناى آمريكا رسيده بود. در زمان انقلاب مشروطه بهائيت رشد خود را تا رسيدن به چندمين فرقه مجزا از يكديگر و كامل طى كرده بود. بعد از بهاءالله ديگر دين سازى متوقف شد اما پيروان اين فرقه ها در قالب شيخيه ،بهائيّه ، بابيه وازليه و ديگر فرقه هاى فرعى كه قبلاً نام آنان آورده شد ادامه حيات مى دادند. برگرفته از کتاب بهاییت در ایران مقدمه گفتار اول: كنشگران شيخيه: رهبران اصلى اين گروه عمدتاً در دوره فتحعلى شاه زندگى مى كردند و بابيه به رهبرى يكى از شاگردان دومين رهبر اين فرقه در دوره محمدشاه ظهور نمود. علل گرايش پيروان به بهائيگرى برگرفته از کتاب بهاییت در ایران
نگاهی جامعه شناسانه به فرقه بهاییت بهائى گرى به عنوان يك جنبش اجتماعى در قرن سيزده هجري(نوزده ميلادى)در ايران پا به عرصه وجود گذاشت و به عنوان حركتى عليه سنتهاى دينى و اجتماعى حاكم بر جامعه به حيات خويش ادامه داد.اين جنبش در كنار حكومتهاى استعمارى و در مقابل فرهنگ اصيل ملي- اسلامى قرار گرفت و به عنوان ابزار استعمارگران به كار رفت.از نظر اجتماعى، بروز اين جنبش در ايران زمانى بود كه پس از جنگهاى ايران و روس به علت افزايش تماس با فرهنگ اروپايئ ، نو گرايى افكار بسيارى از متفكرين و نيز عوام را به خود مشغول كرده بود و در نتيجه مخالفت با سنتهاى غلطى نظير استبداد شاهان، زمينه براى ظهور حركتهاى اجتماعى فراهم شده بود. در چنين شرايطى جنبشهاى اصلاحى چندى در ايران شكل گرفتند و در اين فضا برخى به فكر تغيير فرهنگ ملى حاكم و ايجاد نوآوريهاى مذهبى افتادند.در نتيجه اين طرز تفكربود كه فرقه هايى چون شيخيه و بهائيه در كنار مكاتب سكولار در ايران ظاهر شدند و همواره در مقابل حركتهاى احياگر سنتهاى ملي- دينى ايستادند و حركتهاى سنت شكن را تأييد كردند. با اين طرز فكر كلى، اين فرقه ها، حتى اگر به قول بعضى به وسيله همان استعمارگران به وجود نيامده باشند، آلت دست استعمارگران قرار گرفتند. مذهب شيعه ،مذهب حاكم بر كشور و مراجع تقليد،رهبران حقيقى مردم ايران در دوره قاجاريه بود.دولتهاى روس و انگليس كه سلطه خود را بر دولت ايران مستقر كرده بودند براى شكستن اقتدار ملت ايران كه در مقابل آنان حاضر به تسليم نبود به فكر شكستن اقتدار مذهب شيعه افتادند و زمينه اين تفرقه را در مكتب شيعه يافتند و بر اساس آن به تحريم و ايجاد فرقه بابيه پرداختند. اين ايدئولوژى با دست گذاشتن روى مفهوم« نايب امام زمان» از مكتب شيعه فاصله مى گيرد و نهايتاً با تدوين اصول و فروع دين جديد كاملاً از دين اسلام جدا مى شود. عمده فعاليت هاى آنان نيز حول محور مهدويت دور مى زند. ابتدا به پيروى از شيخيه على محمد باب خود را ركن چهارم يا قريه ظاهره و سپس خود را امام زمان معرفى مى نمايد. و اين درحالى بود كه پيروانش گردهم نشسته و اسلام و اساس آنرا منسوخ اعلام نمودند. البته على محمد باب در شعبان سال 1264 يك هفته بعد از ادعاى مهدويت در حضور ناصرالدين ميرزا وليعهد زمان توبه كرد. اما در اواخر سال 1264 دوباره ادعاى مهدويت نمود وبه نسخ احكام اسلام پرداخت و خويشتن را پيامبر خواند و سرانجام خود را به مقام الوهيت رسانيد! البته به دليل دور بودن پيروانى از على محمد (در زندان بود) ادعاى آخرين او كمتر به گوش پيروانش رسيده است. مرام ازليان همان مرام بابى گرفته شده از على محمد باب است. فقط وجه تمايزشان اين است كه صبح ازل را جانشين باب مى دانند. آثار صبح ازل عمدتاً توضيح و تفسير آثار باب است. درمورد ايدئولوژى بهائيه بايد گفت كه بهاءالله همچون على محمد دين اسلام را منسوخ اعلام نمود و دين جديدى را آغاز نمود. ميرزا حسينعلى دعاوى چندى داشت كه هر جا به تناسب موقع و مقام و شخص طرف خطاب يكى از آنها را مدعى مى شد گاهى خود را مصداق "من هيچم و كم زهيچ" و گاهى خود را "آفريننده پروردگاران" با توجه به آنچه گفته شد جهت گيرى كلى ايدئولوژى اين فرق جداسازى ملت ايران از مراجع تقليد و مشغول كردن آنان به مكتبى ساخته بشر است ، مكتبى كه جنبه هاى غيرعقلانى آن به عقلانيتش مى چربد و به تدريج از صحنه عملى زندگى اجتماعى و سياسى خارج مى گردد.در نهايت گرايش به اين ايدئولوژى موجب جداشدن مردم از دين و ديندارى گرديده پيوستن به مكاتب غيردينى را تسهيل مى نمايد. نمونه هاى اين جداشدن از دين و ديندارى و گرايش به مكاتب سكولار را در كنشگران بهائيت در دوران مشروطه و پهلوى خواهيم ديد. برگرفته از کتاب بهاییت در ایران
|